با وقفه ای طولانی اومدم :_)
تازه خوب شدمم و ممنون بابت همایت هاتون 💖.................
عدد سه همیشه نماد شانس بوده و امروز روز سوم توی دفتره
از خوش شانسی جین امروز کریسمسه و از بدشانسیش کریسمس به معنی ی دورهمی خانوادگی دیگست
از خانوادش متنفر نیست بلکه عاشقشونه اما از وقتی یادش میاد تا الان خانوادش اسرار داشتن توی این روز جین ی دوست رو خونه بیاره تا ثابت کنه گوشه گیر نیست
این وضع دقیقا از وقتی شروع شد که دبیرستان گزارش قلدری و منزوی بودن جین رو برای والدینش ارسال کرده بود
و حتی تا الان ادامه داشت !هوسوک تنها دوست جین بود که توی این دور همی های چند ساله ظاهر می شد ولی نزدیک ۵ سال بود که بخاطر قطع شدن ارتباطش با هوسوک تنها می رفت و حسابی بازجویی می شد
_ سرکار سختته؟
_ میخای اسرار کنیم دفترتو تغییر بدن ؟
_ جین دارم نگرانت میشماجین نزدیک سی سال داشت اما به چشم اون دوتا هنوز ی نوجوون ۱۴ ساله بود
اون از بچگی بچه ی کاملا اجتماعی ای بود
توی دبستان دوستای زیادی داشت تا دبیرستانم ادامه داشت تا اینکه gay روی پیشونیش ثبت شد بعد از اون ی عجیب غریب کلاس بود
گرایشش اون زمان خیلی توسط نوجوون ها مورد تایید نبود دقیقا بر خلاف الان
جامعه خیلی سریع تغییر میکنهالبته توی دبیرستان اعتراف های زیادی دریافت کرد اما همه رو بدون پاسخ گذاشت
جین به هیچ وجه با هیچ کس سر قرار نرفت تا فردب که سرنوشت براش مشخص کرده رو ملاقات کنه
- نیمه ی گمشدش -
وقتی اینو با دیگران در میون می گذاشت با جواب های تکراری مواجه می شد_ اوه بیخیال همچین چیزی وجود نداره همش توی سریالاست
_ شوخی میکنی دیگه؟
و یا خنده های مسخره
ولی جین عشق حقیقی رو با دو جفت چشماش دیده بود
والدینش بی اندازه عاشق هم بودن نزدیک ۱۷ سال بود که ازدواج کردن اما حتی ی لحظه هم از عشق ورزیدن به هم دست نکشیدن
و درست مثل روز اولی که جین اونا رو دید عاشق بودن
خنده های گهگاهی که سالن خونه رو پر از رنگ زندگی می کرد و عشق بازی های پرشور شبانشون و رفتار های بچگونشون و...
جین متوجه همه ی اینا بود و این معیار های جین رو برای انتخاب همسر بالا می بردبه هر حال امروز کریسمس بود
تا ظهر توی دفتر می موندن و بعد برای نهار و ادامه ی روز دفتر رو ترک می کردن
البته این موضوع فقط ویژه ی تیم یک بود ، بخاطر مأموریت سخت روز قبل این هدیه ای بود که واقعا بهش نیاز داشتنجین طبق معمول سرگرم چندتا کار بود که اصلا به پلیس مربوط نمی شد
هودی نسکافه ای پوشیده بود که در ترکیب با عینک مطالعه و کفش های بوت اونو کاملا شبیه ی بچه دبیرستانی می کرد ، به هیچ وجه نمی شد سنشو درست حدث زد
و دل دردش ؟ به لطف لیدر گروه کاملا محو شده بود
ESTÁS LEYENDO
𝑫𝒊𝒗𝒊𝒍𝒆_𝐍𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧
Acciónکیم سوکجین پلیسی که هر روز فساد رو میبینه که مثل هیولایی از جلوش میگذره و فقط اونه که به دست هیولا آلوده نشده اما چی میشه اگر نامجون رو ببینه و هفت مروارید توی دل اقیانوس تاریک فساد همو پیدا کنن