روز دوم توی دفتر سورگی شروع شده بود باوجود نیمه ابری بودن آسمون نور دفتر رو جلا می داد
صندلی جین درست کنار پنجره قرار داشت و این برای جین عالی بود چون عاشق این بود که گهگاه سرکی به روزمرگی های آدما بکشهاز دید سوم شخص شاید اونا هم شبیه مورچه هایی بودن که توی کلونی درحال انجام وظایفشونن و جین فعلا از دیدگاه سوم شخص اونا رو می دید
رییس چو بخاطر زایمان دخترش نیومده بود و احتمالا بعد از اون هم کم پیدا می شد
جین شنیده بود که پدر بچه داره دوره های شیمی درمانی رو میگذرونه و به شدت برای خانواده ی چوی ناراحت بود اما ناراحتی دردی رو براشون دوا نمیکردبا نبود رییس افسانه ای دفتر ، همه ی بار ها روی دوش نامجون بود چون آقای چو کلمه ی نحس - جانشین موقت- رو بهش هدیه داده بود
کل سلول های بدنش ترس تکرار دوباره ی اتفاق ناخوشایند گذشته رو داشتن و این ترس داشت اون رو از درون میکشست
باتوجه به روند کند در هم شکستن نامجون ترجیح داد بگه که داره ذره ذره خورده می شده توسط هیولایی به نام تروماچندان وقتی برای حرف زدن درباره ی دیروز نداشت چون با تیم ۲ سرگرم ی پرونده ی دزدی شب قبل بود
و البته ترجیح می داد چیزی نگه....
چون دوباره به اون آغوش گرم محتاج می شد و مطمئن بود که جین باز هم بدون اعتراض و با مهر تمام اونو در آغوشش می گیره و ترسش دقیقا همین بود !
_معتاد شدن به اون آغوش بهشتی_جینم ترجیح می داد دربارش حرف نزنه چون طاقت شنیدن دوباره صدای گریه ی مردی که هیچ وقت گریه نمیکنه رو نداشت
همچنین نمی خواست مرد رو معذب کنه
علاوه بر اون معده درد شدیدی داشت که با قرص نعنا بر طرف نشده بودجین با بالا آوردن تاوان شب پیشو پس داده بود
با این حال نتونست صبحانه بخوره
نمیدونست دیشب با خودش چه فکری کردهاحمقانه بود که معده ی حساسش به یادش نمونده باشه
سرشو از روی میز بلند کرد و قرص دیگه ای توی دهن انداخت و با مقداری قهوه پایین فرستاد و دوباره مشغول برسی گواهی های ساخت شد
درسته گواهی ساخت ! وظیفه ی پلیس این نبود ...ولی خب برای ی مشت تنبل که پول پارو میکنن و روی تشک ابریشم میخوابن و روز هارو به پرستش پول های سهامشون می گذرونن همچین چیزی مهمه ؟
فقط ی نفر باید اون مهر رو بکوبه و کجا و کِی بهتر از دفتر سورگی !؛ هی جین خوبی ؟
هوسوک با ابروی بالا رفته پرسید"هوم؟ معلومه که اره
؛ باوشه یعنی میخای بگی داروی خماری نیاز نداری هوم؟
"بیخیال خمار به نظر می رسم؟
؛نه فقط ی پیشنهاد بود خب اگر تو نمیخوایش فک کنم یونگی بخواد ی سر میرم و میام هوم؟
"باشه
![](https://img.wattpad.com/cover/373383366-288-k364693.jpg)
ESTÁS LEYENDO
𝑫𝒊𝒗𝒊𝒍𝒆_𝐍𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧
Acciónکیم سوکجین پلیسی که هر روز فساد رو میبینه که مثل هیولایی از جلوش میگذره و فقط اونه که به دست هیولا آلوده نشده اما چی میشه اگر نامجون رو ببینه و هفت مروارید توی دل اقیانوس تاریک فساد همو پیدا کنن