《فلش بک》
_هیونگ
جونگکوک خنده کنان سمتش دوید و دستشو دور گردن سوکجین انداخت
_خفم کردی
جین غر زد اما خودش محکمتر اونو بغل کرد
_هیونگ! بپرس زود باش بپرس چیشده که انقدر خوشحالم!
_چیشده بچه؟
جونگکوک بالاخره بیخیاله آویزون شدن از گردنش شد و جین تازه متوجه برگهی توی دست جونگکوک شد.
پسر کوچکتر جیغی از خوشحالی زد و دور خودش چرخید
_باورت نمیشه اگه اینو ببینی
_بدش به من ببینم چیه
جین بالاخره برگه رو از دستش در آورد و با هر خطی که میخوند خوشحال تر از قبل میشد
_این دانشگاه؟ یعنی دقیقا همینجا قبول شدی؟
_آره!
جونگکوک فریاد زد و دوباره خودشو روی جین پرتاب کرد
که اینبار پسر بزرگتر چنان محکم بغلش کرد که نفس کشیدن براش سخت شد
اما کی میدونست هیچکدوم از این خوشی ها دوامی ندارن؟
. . .
《زمان حال》
میبینی جونگکوک خیلی سختی کشیدیما
ولی عیب نداره الان اینجاییمدرسته دکترا میگن که من دیوونه ام
ولی کی اهمیت میده من تورو میبینم
هر چند که همیشه پروانه میشی میری
اما بازم هستیمن مطمئنم که تورو میبینم
با اون چشمای قشنگت بهم زل میزنی و من تو دلم هزار بار قربونت میرم
به من چه اگه کل جهان نمیبیننت
ستاره ات تورو میبینه نور کوچولو!***
بعد مدتها بالاخره پارت جدید!
توی پارت های آینده ممکنه پارت ها کمی طولانی تر بشن و فلش بک داشته باشیم به گذشته:)
VOUS LISEZ
I will be a butterfly[jinkook]
Nouvellesپروانه ها میچرخن به دور نوری که اونارو میسوزونه اما دنیاشون رو روشن میکنه! پس من پروانه میشم.. پروانهی تو. ... کاپل:جینکوک/کوکجین ژانر: رمنس، انگست، سد استوری نویسنده: دوری