-سونگچول-
ساعت 8:20 دقیقه صبحعه
و من ، جونگهان ، مادرم و ساموئل، بعد از اینکه لباس مشکی مناسب پوشیدیم تصمیم گرفتیم بالاخره به طرف رودخونه حرکت کنیم، تا طبق وصیت پدرم خاکسترش رو اونجا بریزیم.
شاید آدمی نباشم که بتونه احساساتش رو به راحتی بروز بده اما ،فراق پدرم واقعا سخترین چیزی بود که تا به حال به من گذشت..
به طوری که حالا حتی هوایی که میوزید بر دلم سنگینی میکرد.به رودخونه نزدیکتر شدم. جایی که قرار بود آرامگاه ابدی پدرم باشه . چشمام رو آهسته بستم و بعد آروم آروم خاکستر پدرم رو تو رودخونه ریختم.
در همون لحظه، قطره اشکی از گوشه چشمم جاری شد و روی خاکسترها چکید. انگار که بخشی از وجودم هم همراه با پدرم در آب رودخانه فرو رفته بود.
همونطور که آهسته اشک میریختم و به رفتن پدرم نگاه میکردم، جونگهان آروم به من نزدیک شد و دستش رو روی شونه ام قرار داد.
-من پدرت رو نمیشناسم، اما مطمئنم که اونم مثل تو مرد مهربونی بود و به تو افتخار میکرد...
سرم رو به بالا و پایین تکون دادم.
-شاید همینطور باشه..بعد از مدتی که کنار رودخونه موندیم، به سمت ماشیین سفید رنگ که گوشه ای پارک شده بود حرکت کردیم
من پشت فرمون نشستم از اونجایی که این ماشین جدیدا بهم تعلق گرفته بود. جونگهان هم کنارم نشست و ما بقی یعنی مادرم و برادرم صندلی عقبی نشستن.
ماشین بالاخره راه افتاد و بعد از اون سکوت سنگینی در فضا حاکم شد. هر کدوم از ما در دنیای خودش غرق بود. ما حتی به رادیو هم گوش نمیدادیم، انگار که صدای رادیو میتونست افکارمون رو به هم بزنه.
-من واقعا یه پلی استیشن جدید میخوام...
ساموئل همونطور که به شیشه خیره شده بود گفت و بعد از اون مادرم بدون توجه به ساموئل رو به من لب زد:
-امشب قراره یه مهمونی بزرگ تو خونه دوستم برگذار بشه و من با خودم فکر کردم که بهتره تو هم حضور داشته باشی..تا تو رو رسما به عنوان دستیارم معرفی کنم
سری به نشونه ی تایید تکون دادم و نگاهم رو به طور نامحسوس به سمت جونگهان چرخوندم.
هنوز که هنوزه از این موضوع عصبی به نظر میرسید...من واقعا درکش نمیکنم، من به طور کامل با شرایطی که مادرم گذاشته کنار اومدم. اون دقیقا از چیه این موضوع ناراحت و عصبیه؟
با خودم فکر کردم و خونسرد نگاهم رو به جاده برگردوندم.اینطور که دارم میبینم
ظاهرا امشب قراره خیلی متفاوت بگذره...
YOU ARE READING
Random
Adventureجونگهان یه دوماد فراری و سونگچول یه پسر عزادار که تصمیم داره وصیت نامه پدرش رو انجام بده ، به طور اتفاقی سر راه هم قرار میگرن و بعد اتفاقای رخ میده که باعث میشه یک ماجراجویی طولانی و درازی رو با هم طی کنن.... ________ 🍒ژانر: ماجراجویی، درام، کمدی س...