- راست میگه؟مادر تو پولداره؟پس چرا همش داشتی از بد بختیت حرف می زدی؟برای مدتی مات و مبهوت به اون نگاه کردم.
حالا باید چه جوابی به این احمق میدادم؟-خب،چونکه مامانم...تو آتوا زندگی میکنه..وقتی بچه بودم..پدر و مادرم طلاق گرفتن..و الان زندگی جدای خودشو داره..چندین ساله که ازش هیچ خبری ندارم،ولی تنها چیزی که میدونم اینه که شغل خوبی گیرش اومده و الان ثروتمند شده....
انگار که حرفم رو باور کرده باشه به یه سمت خاصی راه میفته منو جونگهان هم دنبالش راه میریم.
اگه واقعا کوزه پدرم همراشه، پس مجبورم باهش همراهی کنم...
در حالی که اون کنارها قدم میزدیم چارلی یهو به سمت ما برگشت و جدی گفت: میکی اصلا آدمی نیست که بشه بش دروغ گفت،خصوصا اگه موضوع راجب پول باشه،به نفعتونه دروغ نگفته باشید!
سری به نشونه تایید تکون دادم و به صورت مضطرب جونگهان خیره شدم.
عاقبت دروغ گفتن همین میشه دیگه! هر چند من دروغ نگفتم و مادرم واقعا ثروتمنده
بعد از اینکه مسافتی راه رفتیم بالاخره به یه رستوران که بیشتر خرابه بود تا رستوران.. رسیدیم. وارد که شدیم با سه تا آدم مو بلوند دیگه رو به رو شدیم، یکیشون نوجوون میزد و یکیشون دختر بود و آخریشون هم یه پسر هیکلی قد بلند بود که بش میخورد اون میکی باشه
جمع بلوندی ها جمعه!!
همون پسره که حدس میزدم میکی باشه نگاه تیزی به من انداخت و بعد رو به چارلی گفت:_خب؟
-پسره همونطور که جونگهان گفت ثروتمند نیست،ولی یه مامان ثروتمند داره.
دست و پام بسته بود. نمیتونستم به پلیس زنگ بزنم و فرار هم برام ممکن نبود. پس تصمیم گرفتم فعلاً طبق نقشه پیش ببرم تا بتونم کوزه پدرم رو پیدا کنم.
-آره درسته، من میتونم بتون کمک کنم و شما رو برای همیشه از این خراب شده نجات بدم، اما یه شرط دارم
همون مو بلوندی که سر دستشون بود با همون نگاه های تند به من خیره موند.
_چه شرطی؟
-اینکه تمام وسایلی که ازم دزدید رو پس بدید
با شنیدن این همشون میزنن زیر خنده و من متعجب نگاهشون میندازم.
- ببینم بلوندی ما رو احمق فرض کردی؟ وسایلت رو پس بدیم که آخرش بتونی راحت فرار کنی آره؟
یه جوری بهم میگه بلوندی که انگار نه انگار همشون جز جونگهان مو بلوندن!
-بیا با هم یه معامله منصفانه بکنیم،خب؟ تو از مادرت مقدار پولی که لازم داریم رو میگری و بعد که پولمون رو گرفتیم ما وسایلت رو پس میدیم و میذاریم بری.
ESTÁS LEYENDO
Random
Aventuraجونگهان یه دوماد فراری و سونگچول یه پسر عزادار که تصمیم داره وصیت نامه پدرش رو انجام بده ، به طور اتفاقی سر راه هم قرار میگرن و بعد اتفاقای رخ میده که باعث میشه یک ماجراجویی طولانی و درازی رو با هم طی کنن.... ________ 🍒ژانر: ماجراجویی، درام، کمدی س...