-جونگهان-
باورم نمیشه که همچین چیزی از دهنم در اومد.
منظورم اینه که" من به تو نیاز دارم"؟یعنی چی که من به تو نیاز دارم؟!
درسته من از لحاظ عاطفی و احساسی به سونگچول خیلی وابستهام و نیازش دارم ،اما...
نه به اون شکلی که منظورش رو رسوندم..من هیچوقت به کسی از اون لحاظ وابسته نبودم...
نگاهم رو از نگاه متعجب سونگچول گرفتم و بدون اینکه بخوام حرفی بزنم، روی تخت دراز کشیدم و پشتم رو به اون دادم.
نباید اینطور بهش میگفتم.
حتماً الان منظورم رو اشتباه متوجه شده...-جونگهان..
سونگچول گفت و من طوری که از حرفی که زدم خجالتزده شده باشم سریع گفتم:
-ببین اونطور که فکر میکنی نیست
-میدونم
نفسش رو با صدا بیرون داد و بعد کنارم روی تخت دراز کشید و همونطور که دستاش رو دور کمرم حلقه میکرد گفت:
-میدونم دقیقا چه حسی داری،
چون منم دارم همین رو تجربه میکنم...آروم به سمتش چرخیدم.
-منظورت چیه؟سونگچول شونه ای بالا انداخت
و با کمی تردید گفت:-طول عمرم به هیچکس کشش نداشتم..
یعنی همون کشش قوی و غریزه ای که خیلیها در موردش صحبت میکنن رو من تا الان تجربه نکردم. بخوام صادق باشم پایین تنم سالهاست که تو خواب زمستونی به سر میبره. میدونی آدمایی هم بودن که بهم پیشنهاد دادن، اما من رد میکردم...چون تمایلی به انجام دادنش نداشتم.چیزی نگفتم،فقط در سکوت نگاهش میکردم و اجازه دادم تا حرف رو ادامه بده
-بیشتر دنبال یه پیوند روحی عمیق بودم.
همیشه دنبال عشق بودم ولی اون رو پیدا نمیکردم....تا اینکه تو جلو راهم سبز شدی...با شنیدن جمله آخرش ، حس خیلی عجیبی سر تا سر وجودم رو فرا گرفت و فکر کنم اینبار...
این حس رو بهتر از هر دفعه درک کردم.همونطور که خیره نگاهم میکرد، آروم دستش رو بالا برد و همزمان با نوازش موهای بلندم، زمزمه کرد:
-وقتی با توعم احساس میکنم کامل شدم.
انگار تمام تکههای پازل زندگیم درست سر جای خودشون قرار گرفتند. من مدتهاست منتظر تو بودم جونگهان. وحالا که پیدات کردم حاضر نیستم ازت فاصله بگیرم...
VOCÊ ESTÁ LENDO
Random
Aventuraجونگهان یه دوماد فراری و سونگچول یه پسر عزادار که تصمیم داره وصیت نامه پدرش رو انجام بده ، به طور اتفاقی سر راه هم قرار میگرن و بعد اتفاقای رخ میده که باعث میشه یک ماجراجویی طولانی و درازی رو با هم طی کنن.... ________ 🍒ژانر: ماجراجویی، درام، کمدی س...