_"خب آماده ای هیونگ؟"
تهیونگ با چشمای اشکی سری تکون داد.
یه هفته از زندانی شدنش میگذشت و الان اون روانی تصمیم به داشتن رابطه گرفته بود، بهرحال نمیتونست جلوشو بگیره مجبور بود همکاری کنه نه؟
سریع لباسای تهیونگ رو از تنش خارج کرد، و دستی به ته ریش هاش کشید.
_"اوم فکر میکنم باید ببرمت حموم مگه نه هیونگی؟"+"آره لطفا"
تهیونگ با عجز جواب داد.دستو پاهاشو باز کرد و به سمت حموم بردش.
توی وان گذاشتش و دوش رو باز کرد.خنکی آب حس تازه ای به تهیونگ میداد بهرحال دلش واقعا یه لبخند حسابی میخواست.
درسته با یه مرده توی یه خونه متروکه گیر کرده بود اما انسانه دیگه، دلخوشی های کوچیکی همیشه براش وجود داره.جونگکوک بعد از لخت کردن خودش از پشت بهش چسبید و شروع کرد به بوسیدن گردنِ پسرک، رد های قرمزی به جا میزاشت و همزمان شامپوی وانیلی رو روی بدنش خالی میکرد.
همهجای پسر رو لمس میکرد و تهیونگ....اون هیچ کاری نمیکرد، توی جایگاهش هم نبود.
مو فرفری هیچ حسی نداشت.تیغی از کنار وان برداشت و روی موهای ریز چونهی پسرک کشید، با دقت به لباش نگاه میکرد و کارشو درست انجام میداد.
تهیونگ تو چشمای مشکی پسر نگاه میکرد و همچین زیبایی رو تحسین هم میکرد، اما جونگکوک واقعا چی بود؟
_"خب کارمون تمومه بریم سراغ یه شب داغ، هوم؟"
تهیونگ سری تکون داد.
جونگکوک دستاشو با شامپو چرب کرد و از پشت به سمت باسن پسر برد.
روی سوراخش انگشتاشو دورانی میچرخوند و به بوسیدن گردنش ادامه میداد.در یک کلام تهیونگ هم بیقرار کرده بود، نالههای کوچکی از زیر لباش فرار میکرد.
جونگکوک یهو یه انگشت واردش کرد و سوزش دیواره های مقعدش جیغش رو در آورد.
+"آه...نکن جونگ...آههههههه"
جونگکوک بی هوا انگشت دوم هم اضافه کرد و تهیونگ واقعا حس پارگی داشت، اون یه بارکرهی لعنت شده بود.
_"خوشت نمیاد هیونگ؟...هوم؟..اشکال نیست من عاشقش ام"
تهیونگ رو به صورت داگی قرار داد و انگشتاش رو بعد چند ضرب در آورد.
عضو دردناکش رو با دستای خیسش پمپ کرد و روی ورودی پسرِ بیجون تنظیمش کرد.
یهو واردش شد و کمر باریک تهیونگو گرفت.
+"فاااااک....درش بیار...جونگ..کو...ک....خواهش میکنم"
با گریه التماس میکرد، تهیونگ تحمل نداشت، اما کاری هم از دستش بر نمیومد نه؟
جونگکوک شروع به حرکت کرد.
_"ازش لذت ببر هیونگ"
سرعتشو خیلی زود بیشتر کرد، جونگکوک زیادی تشنه بود، تشنهی تن پسرک زنده، پسری که از ته دلش عاشقش شده بود.
_"فاک هیونگ خیلی تنگی.."
همیجور که ضربه میزد طرح ناخوناشو روی بدن تهیونگ به جا میزاشت.
+"آههه...اوم..اوم..آههه...جونگکوک...لطفااا"
همونجور که نقطه حساس پسر رو پیدا میکرد، پوزیشن هم عوض کرد و ایندفعه تهیونگ روش نشسته بود.
مستقیم به چشمای وحشی پسر زل زد:_"انجامش بده مو فرفری وحشی من!"
تهیونگ با شهوتی که حس میکرد بدون توجه به همه چیز شروع به حرکت رو عضو پسرک جذاب کرد، همزمان دستاشو روی عضله های شکم پسر میکشید و بالا پایین میشد.
صدای بامپ بامپ بدن هاشون حموم رو پر کرده بود.
جونگکوک قبل از ارضا شدنش به حرف اومد:
_"هیونگ لبامو ببوس"تهیونگ همونجور که با لذت بالا پایین میشد و کامی از لبهای جونگکوک گرفت و شنید که جونگکوک بین لباشون زمزمه کرد:
_"دوسِت دارم کیم تهیونگ"
YOU ARE READING
The Grave [KOOKV]
Horror[Completed] _"هیونگ بیا یه بازی کنیم!" کمی خودش رو جلو کشید و کنار پسر مو فرفری روی مبل نشست. +"چه بازی؟" پسرک لبخندی زد و جواب داد: _"من گم میشم تو منو پیدا کن!" .ɴᴀᴍᴇ: The Grave .ɢᴇɴʀᴇ: Horror, Smut .ᴄᴏᴜᴘʟᴇꜱ: Kookv .ᴡʀɪᴛᴇʀ: Artemis .#kookv .#horror