سه ساعتی بود که مو فرفری دوست داشتنیش بیهوش شده بود.
البته حق هم داشت، جونگکوک جدی جدی زندانیش کرده بود.واقعا هم متحیر شد وقتی این پسر پاشو تو این خونه گذاشت..
همه یه داستانی دارن درسته؟
اما جونگکوک هیچ داستانی نداشت..
اون فقط توی اون خونه جون داد خیلی راحت و پیرمرد صاحب خونه توی باغ دفنش کرد.ترحمانگیزه نه؟ اما الان آزاد بود میتونست براحتی تهیونگو مال خودش کنه
دقیقا مثل همون کاری که پیرمرد باهاش کرد!
ESTÁS LEYENDO
The Grave [KOOKV]
Terror[Completed] _"هیونگ بیا یه بازی کنیم!" کمی خودش رو جلو کشید و کنار پسر مو فرفری روی مبل نشست. +"چه بازی؟" پسرک لبخندی زد و جواب داد: _"من گم میشم تو منو پیدا کن!" .ɴᴀᴍᴇ: The Grave .ɢᴇɴʀᴇ: Horror, Smut .ᴄᴏᴜᴘʟᴇꜱ: Kookv .ᴡʀɪᴛᴇʀ: Artemis .#kookv .#horror