7

20 3 1
                                    

تهیونگ صبح برای رفتن به دانشگاه حاضر میشد، و هنوزم قلبش تند میزد.
پسرک مو فرفری فکر می‌کرد خواب دیده.

از محوطه که میگذشت رد اون بیلچه و پاهاش موندگار شده بود.

سایه ای که کنار درختا وایساده بود هم مشخص بود، زیادی هم تو چشم میزد و اما تهیونگ هنوزم برای باور کردنش مقاوت می‌کرد.

سریع از حیاط خارج شد و به سمت دانشگاه روند.

+"یعنی جونگ‌کوک یه آدمه مرده‌ست؟
امکان نداره!...شاید فقط تشابه اسمیه؟....آره حتما
همینطوره!"







The Grave [KOOKV]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora