ولی... فین... من میخام برم.... فین... پـ...پیش مامانم
_ هی فندوق گریه نکن بیا بغلم
میخای با هم عمارت رو ببینیم؟جیمین با دستای کوچولو و ظریفش اشکای صورتش رو پاک کرد و سرش رو به معنای آره تکون داد
جین، اون فندوق کوچولو رو بغل کرد و برد تا همه جا رو بهش نشون بده و حواسش رو از مامانش و خاطره های تلخش پرت کنه
از اون ور هم تهیونگ و کوک با هزار جور سوال پیچ کردن و کنجکاوی های الکی سره اون سه تا رو خوردن
به قدری که رئیس بزرگترین مافیای آسیا، کیمِ اعظم حاضر بود تموم اون باند و ثروتش رو بده ولی یکی دهنه اون دوتا رو ببنده+ وااااییی هیونگ باورم نمیشه الان رئیس مافیا جلوم وایساده
• مگه شما دکتر نبودین؟ چجوری شدین کیم اعظم و فرچه توالت
کلمه اخرش رو به یونگی اشاره کرد
نامجون با بدبختی و بی رمقی دوباره شروع کرد به توضیح دادن
~ ای ذلیل بمیره اونی که گفت به شما همه چیزو بگیم (زیر لب)
عه داشتم میگفتم
خالتون رئیس بیمارستانه دیگه خودتون در جریانید
بهمون پیشنهاد داد بریم اونجا به عنوان دکتر هم کار کنیم تا کسی بویی نبره
در ضمن جین هیونگ بیماری قلبی داره و بیشتر اوقات یا بیمارستانه یا اینجا پس برای محافظت ازش باید کنارش باشیم
اینم یکی دیگه از دلایلشهکوک با قیافه متفکری جواب داد:
+ عااا پس ما فندوقمون رو سپردیم دست سه تا گردن کلفتِ مثلا دکتر، که بزور از اون بیچاره آزمایش های جور وا جور گرفتن
واسه این توضیحی ندارین؟هوسوک مثل برق گرفته ها پرید وسط و خنده مصنوعی ای کرد تا مثلا گندی که زدن رو جمع کنه
# میدونی خب.... ما.... چیزه.. درسته دکتر نیستیم ولی.... خب تو این رشته مهارت و تجربه داریم باور کن
• مهارت و تجربتون بخوره تو سرتون الدنگا
فندوقِ بیچاره ی من اونهمه زجه نزد که شما کار نابلدا از قلبش ایراد بگیرید
اون هم دهنش و هم قلبش مثل ساعت کار میکنه= هرچند ما دکتر نیستیم ولی قلب جیمین واقعا مشکل داره و اینم موضوع بی اهمیتی نیست
+ خسته نباشی پزشک پیشی
این چند روز شما دقیقا چه گوهی میخوردید که هنوز نفهمیدین چشهیونگی دهن باز کرد که کوک رو ببنده به رگباره فحش اما شانس با اون توله خرگوش یار بود و دقیقا همون موقع صدای اصلحه از پایین اومد
نامجون با عصبانیت تقریبا فریاد زد:~ کدوم خری جرعت کرده پاشو بزاره اینجا
با دستای خودم خفش میکنمهمه با عجله رفتن طبقه پایین
با چیزی که دیدن چشماشون چهار تا شد
کی این مسخره بازیا تموم میشد؟
جین، دستش رو به سمت جیمین دراز کرده بود و با چشمای ملتمس سعی می کرد اصلحه رو از دست فندوق بگیره
YOU ARE READING
- مرغ فروشی کیم-
Humorمرغ سوخاری؟ نه، مرغ مافیا! طعمی متفاوت از یک داستان متفاوت. از تابه تا تفنگ! ماجرایی خندهدار در دل دنیای مافیا."