دکتر هان در حالی که به صندلی بسته شده بود، برای خودش دعا میکرد که یه وقت لو نرفته باش
اگه نقشه هاش فاش میشدن خشتکش از هشت روش سامورایی دریده میشدن
خب متاسفانه خشتکش سوراخ بود پس بد نمیشد اگه یه سوراخ کوچولوی دیگه هم کنارش به وجود میومددر انباری باز شد و یونگی با ابهت و قیافه خشمگینش
پوزخندی زد و به اون مردک کودن نزدیک شد
چونه ی مرد رو تو دستاش فشرد و با پوزخندش گفت:= یا تو خیلی کودنی یا ما رو کودن فرض کردی
هوسوک که از سولاخ در داشت دزدکی داخل رو نگاه میکرد گفت:
# مردک قاراشمیش یه خریتی کرده که خر بشنوه قالب تهی میکنه
چجوری جرعت کرده هیونگ هندساممو اذیت کنه
یونگی یه جور به چوخش بده که شمال و جنوبش رو تشخیص ندهیونگی با قیافه پوکر به هوسوک که فقط چشماش از لای در پیدا بود گفت: میری یا بیام؟
هوسوک بی توجه به یونگی، جعبه پفیلا ش رو در آورد و با اشتیاق منتظر حرکت بعدی یونگی شد
یونگی با چشم و ابروش برای هوسوک خط و نشون کشید که وسط سیس گرفتنش جفتک نندازه
هوسوک هم تند تند سرشو به نشونه تایید تکون داد تا هرچی زودتر بقیه قضیه رو ببینه
یونگی دوباره قیافه خشن ش رو به خودش گرفت و به سمت اون پزشک برگشتدکتره قاراشمیش: مـ... من کـ... اری نکردم من بی گـ... گناهـ
یونگی با خشم سیلی محکمی بهش زد و فریاد زد:
خفه شو عوضی
کاری میکنم تا اون دنیا هم یادت نره که نباید رو خط قرمزای من پا بزاری(😔🔪 بسه دیگه وارد جزییات نمیشیم)
یونگی اون مردک قاراشمیش رو با بدترین حالت ممکن شکنجه کرد و بعد کشت
لازم به ذکره بگم که خشتکشم نُه تا سولاخه شدهوسوک درحالی که از پشت در چهار چشمی همه چیز رو میپایید و آخرین دونه ی پوفیلاش رو میخورد، گفت:
# فااخ خیلی محشر بود یونگ
حالا بیا بیرون دیگه الان این صندلیه میشکنه
لعنتی این سولاخه چرا انقدر بالاعه= اومدم بابا
هوسوک و یونگی بعد از جمع کردن چند تا پرونده از عمارت خارج شدن و سوار ماشین شدن
یونگی پرسید: جیمین و تهیونگ رفتن؟
# آره
میونگ زود تر اومد و بردشون= نگو که گذاشتی همینجوری برن
# شرافت مندانه تایید میکنم که اصلا اهل اعمال مطلقاً کثیف نیستم
پس فقط سپردمشون دست سرنوشت=....
# چیشد؟
=.....
هوسوک جوری که انگار چیزی به ذهنش رسیده باشه گفت: اهااا حالا فهمیدم چته
نه نترس همینجوری نرفتن، با ماشین رفتن
YOU ARE READING
- مرغ فروشی کیم-
Humorمرغ سوخاری؟ نه، مرغ مافیا! طعمی متفاوت از یک داستان متفاوت. از تابه تا تفنگ! ماجرایی خندهدار در دل دنیای مافیا."