سم وارد اشپزخونه شد و چشمش به دین افتاد که پشت میز نشسته بود :"هی، سحرخیز شدی."دين همینطور که سرش تو لبتاب بود، گفت :"هی، سم."
سم رفت برای خودش قهوه بريزه:"چی پیدا کردی؟ کیس جديده؟"
دين :"اومم ...نه."
سم اخمی کرد:" هی! نگو که پورن میدیدی!"
دين چشمکی به سم زد :"اگه پورن بود صداشو میشنیدی! پورن بدون آه و ناله هاش ارزشی نداره."
سم سرش رو تکون داد و صورتشو تو هم کشید :"باشه، هر چی تو بگی. پس چکار داری میکنی اين موقع صبح؟"
دين دوباره نگاهش رو به مانیتور دوخت و کوتاه جواب داد:"دنبال یه سری جواب بودم."
سم :" در مورد چی؟"
دين:" کابوس."
سم که کمی تعجب هم تو صورت ديده میشد گفت :"هنوز کابوس میبینی؟"
دين :" من نه، کس."
سم :" کس؟"
دين سرش رو تکون داد. سم با خودش فکر کرد نبايد غافلگیر میشد. اين مدت که با کس توی بانکر بودن، متوجه شده بود که کس همیشه خیلی خسته به نظر میومد. مدام در افکار خودش یه گوشه نشسته بود. به ندرت از اتاقش بیرون می اومد و کمتر باهاشون حرف میزد. سم حدس میزد چی دوستشون رو اذیت میکنه ولی سعی نکرده بود با خود کس در موردش حرف بزنه. فکر میکرد این هم مثل تمام اتفاق هایی که از سر گذروندن، به زمان نیاز داره. برای همشون همین طور بود، مگه نه؟ هیچ کدوم در حرف زدن از احساساتشون مهارت نداشتن. اما بیشتر که فکر میکرد متوجه میشد باید بیشتر از دوستشون مراقبت میکردن. تمام این احساسات و وضعیت برای کس کاملا جدید بود.
دين کمی چشماش رو مالید و بلند شد و دستی به صورت خسته ش کشید. بعد سرش رو بالا اورد و با چشم هایی که از بیخوابی قرمز بود گفت:"کس به خاطر اون نفرین لعنتی تقریبا داشت میمرد، سم. بعدم کاری که مجبور شدیم با گریسش کنیم... هیچ توجه کردی اگه مجبورش نکنی هیچی نمیخوره؟ وقت غذا انگار همون چند تا لقمه رو به زور پایین میده."
سم به فکر فرو رفت. دین راست میگفت :"باید کمکش کنیم به این شرایط جدید و انسان بودعادت کنه."
دين سرش رو به نشان موافقت تکون داد و زمزمه کرد:" نمیذارم بیشتر از این اسیب ببینه. بهش قول دادم."
لپتاب رو بست و از جاش بلند شد:"میرم صداش کنم، شاید امروز بتونه چیزی بخوره."
YOU ARE READING
Remaining Opportunities
Fanfictionکستیل ناخواسته درگیر نقشه شوم گروهی فرشته و شکارچی سرکش شد که قصد دارن به روش خودشون، نظم سابق را به دنیا بازگردانند. دین ، سم و کلر سعی میکنن تا کستیل رو قبل از اینکه خیلی دیر بشود نجات بدهند. این داستان ۲۰۱۷ توسط دوست خوبم EVER نوشته و تمام شده...