قدمهای نرم اما محکم. این تنها توصیف دم دستیای بود که میشد در لحظه به یاد اورد.
سالن مجلل و با شکوه و عظمت میزبان چه افرادی بود؟
سالنی نسبتاً همانند یک اتاق مستطیلی بزرگ که در مرکز این اتاق میزی بزرگ به همون حالت شکل، یعنی مستطیل قرار داشت که مردانی با فاصله قابل توجهی به دور اون نشسته بودند.
حتی تعدادی زن هم در جمع بودند اما تعدادشون بسیار اندک بود. شاید دو نفر بودند؟
اما صحبت از گامهای یک نفر بود. کسی که برخلاف بقیه ایستاده بود و طول اتاق رو متر میکرد.
اما با مفهومی عمیقتر از متر کردن طول تقریبی اون سالن. درواقع اینکار نشانهای از تهدید و خط و نشون داشت.
واکنشها یکسان بودند، اما چهرهها متفاوت.
سعی داشتند خودشون رو زیر نقابی از تظاهر و درواقع خونسردی پنهان کنند و این تلاشها نتایجهای مختلفی داشت.و درسته، هیچچیز از زیر نگاه جانشین دلاکرواکس معروف درنمیرفت.. این از همین حالا مشخص نبود؟
احساس میکرد که در دل اونها ترس و کنجکاوی همزمان جاری بود.
پسر جوان انقدر به حاضرین زل زده بود که گویی میخواست هر جزئیاتی از اونها رو به خاطر بسپاره، از حرکات معذبشون گرفته تا بوی درهم آمیخته عطر های مختلفی که فضای سالن رو عجیب ترسناک میکرد.
_فرض کنیم اینجاییم تا درباره ساز و کار این عمارت گفت و گو کنیم.
صداش بالاخره پس از دقایق طولانی-که درواقع تنها یک دقیقه بود- در سالن پیچید. صداش رعداسا و نافذ بود، درست مثل سالهای پیش..
چند ثانیهای سکوت کل سالن رو بلعید،
تا اینکه مردی میانسال که مشخصاً از بخش امورات مالی عمارتها بود به حرف اومد:_جسارت میکنم اما، واقعاً لازم نبود تا برای چنین مسئلهی مشخص و معلومی جلسهای تشکیل بشه...
صدای مرد با تمام حفظ ظاهرها و خونسردیها بازهم لرزید، لرزید و این دلیلی بر نیشخند جونگکوک شد.
_گفتم بیاید تا قوانین جدید عمارت رو براتون بازگو کنم، البته همیار های من از قوانین جدید باخبر هستن، میمونه فقط...
جونگکوک نگاهش رو با حالتی نمایشی به دور حضار چرخوند و وانمود کرد که به دنبال کسی بود.
چشمها همه به سمت اون کشیده شده بودند. این نه تنها یک نشست کوچک، بلکه اعلام نبردی ناخوشایند جنگی پنهان بود.
بنظر میرسید جانشین دلاکر نه تنها میخواست حاکمیتش رو در دنیای مافیا تثبیت کنه، بلکه به دنبال جنگ با خودِ نظام چندین و چند سالهی این خاندان بود.
DU LIEST GERADE
You are my marijuana
Fanfictionجونگکوک فرزند خواندهی لرد دلاکر معروفه، فرزندخوانده خانواده دلاکرواکس، اولین خانواده قدرتمند مافیا. اینهم بنظر میاد مثلِ بقیهی داستانها آغازی تکراری داشته باشه، اما با آغازی که جونگکوک همراه با به دار آویختن رئیس خانواده شان برای داستان خودش...