~•~•~•~•~
سلام! امروز اولین و این اولین صـ؋ـحـہ از این د؋ـترچست کـہ خریـرم و استـ؋ـادہ میکنم. حاضرم د؋ـترم خیس بشـہ ولے دیگـہ پے وے کسے نرم.
۱۶ روز بود ننوشتم. حس ا؋ـتضاحے داشت. براے منے کـہ حر؋ـامو تو خودم نگـہ میـدارم و بـہ زبون نمیارم.
دیشب مادرم و خواهرم بالاخرـہ اومـدنـد اینجا...
با هیونگ حر؋ـ زدم و ازش خواهش کردم چیزے بـہ اُمُنے و جیسو درمورد بیماریم و اتـ؋ـاقات اخیر نگه.
جونگکوڪ براے مسا؋ـرخونـہ ے مادرم یـہ مدیر قابل اعتماد گذاشت تا نگرانے اے نـداشتـہ باشـہ و درمورد من و جونگکوڪ...
جونگکوڪ قبول کرد درمورد اینکـہ جـ؋ـتمـہ و هر اتـ؋ـاقے ا؋ـتادہ چیزے بهشون نگـہ و قرار شـد ؋ـقط بهشون بگیم چون من منشے مثلا خیلے مورد محترمشم و تهیونگ ازش خواستـہ اونارو براے یکسال بـہ اینجا دعوت کرده و از قضے قرارـہ روے بخش کوچیکے از اون مسا؋ـرخونـہ هم سرمایـہ گذارے کنه.
مادرم خیلے از اینجا خوشش اومـدہ و جیسو! مـدام میگـہ مخ این آلـ؋ـا رو بزنم، خستم کرده حقیقتا چون ؋ـعلا دلو دماغ جلب توجـہ کردن رو نـدارم! بخوامم بکنم هیچوقت من اونے نیستم کـہ اون بخواد و دیگـہ با این موضوع کنار اومـدم. پس ؋ـقط بـہ جیسو گـ؋ـتم اون آلـ؋ـا از امگاهاے مذکر بیزارہ و اونم ؋ـقط با گـ؋ـتنِ جملـہ ے "آخـہ کـدوم آلـ؋ـاے ابلهے جذب تو نمیشه؟حیـ؋ کـہ من لزبینم وگرنـہ خودم مخشو میزدم!" بالاخرـہ بیخیال شـد.
۲ روزہ که گچ دستم رو هم بالاخرـہ باز کردم و امروز روز دومیـہ کـہ سر اون شغل مزخر؋ـم برگشتم.
تو شرکت اولش کارمندا نشناختَنَم و ـ؋ـکر میکردنـد من برادره بتاے سابق کیم تـہ ریَم اما بعد از معرفے کردنِ خودَم به صورت مجدد، همه عجیب باهام ر؋ـتار میکردنـد کـہ این همـہ تغییر کردم و خیلے ناگهانے از یک بتاےِ مونث بـہ یک امگاے نر تغییر پیدا کردم و علاوه بر اون، همهے کارمنـداے شرکت از تنـ؋ـر آلـ؋ـا نسبت بـہ امگاهاے نر خبر دارنـد و براشون عَجیب بود که چطور آلـ؋ـا بعـد از این تغییراتم هنوز منو نگـہ داشته!
البتـہ کـہ اونا خبر نـداشتنـد مونـدَنِ من تو این شرکت زیر سرہ خودہ همین آلـ؋ـاست.من رسما مثل یک زنـدانے داخل سلولے کـہ جونگکوڪ برام درست کردہ گیر ا؋ـتادم یا الههیِماه!
~•~•~•~•~
___________________________
ووت و کامنت برای آپ شدن
پارت بعد یادتون نره :)
ESTÁS LEYENDO
𝘽𝙀𝙍𝙀𝙁𝙏
Fanficآلفایی که از امگاهای مذکر نفرت داره و قضا جفتش یه امگای مذکر در میاد. منشی ای که مجبور میشه بخاطر رئیسش ظاهری دخترانه به خودش بده. با پیدا کردن شماره ای که مشخص بود دوسالی هست آنلاین نشده اونو به عنوان دفتر خاطرات روزانش انتخاب کرد. 𝗚𝗮𝗻𝗲𝗿: 𝘁�...