پرواز

🤜🫷پارت سوم 🫸🤛

درود بر بیبی های خودم آومدم با یه پارت دیگه
🌤️⛅🌥️🌦️☁️🌨️⛈️🌩️🌧️🌤️☀️🌧️
ته و کوک :چییییی
ته و کوک دیگه نتونستن صبر کنن تا خود جیمین بهشون بگه چی شده پس
ته :چی شده جیمین چرا حرف نمی زنی بفهمیم
کوک :نه تو نباید بری اتاق بازی اون اتاق وحشتناکه
ته :تازه اونجا یه عالمه هم شکنجت میکنن
کوک :آره تاز......
کوک با نگاهی که جیمین بهش انداخت ساکت شد
ج:همین که گفتم دلیلش هم .......اینکه ما باید خانواده لی رو بکشیم ولی من نمیتونم کسی که مدت ها بهم کمک کرده و حتا یه بچه داره رو بکشم

ته و کوک لحظه ای ساکت شدن و دور از چشم جیمین به هم نگاه معنا داری انداختن
جیمین :فکر اینکه کاری رو هم بکنید رو نکنین و بعد سرشو به سمت اون دوتا که با تعجب به داشتن بهش نگاه میکردن انداخت
ج:چون خودتون تقاصشو می‌دین (به صورت جدی و ترسناک )
و بعد رفت به اتاقش به پیرهن مشکی ورداشتو پوشیدو کمر بندشو بست عطر زد و و یهکیف ورداشت چند تا۱۰۰دلاری داخلو از بین سوئیچ هاش مال مرسدس بنز رو ورداشت داخلش انداخت و یه کلاه مشکی و یه عینک گذاشت روی چشماش از اتاق بیرون زد دل کوک و ته با دیدن زیبایی جیمین هولی ریخت رنگ مشکی با اون پوست سفیدش تضاد جالبی بود
ته :جیمین کجا میری ؟
جیمین نگاه معنا. داری بهش انداخت و در آخر گفت دارم میرم کلاب یه کم عرق حالمو بهتر می‌کنه به هر هال قرار ه یه هفته نخورم
ته و کوک باهم گفتن ماهم میایم
جیمین چند لحظه مکس کرد و بعد گفت بیاین تو ماشین منتظرم

ته کوک سریع رفتن لباس هاشون رو پیشی نون میدونستن جیمین از معتل شدن خوشش نمیاد
جونگوک سریع یکی از تیشرت مشکی هاش و شلوار سیاه ناش رو پوشید و عطر زد کارتشو ورداشت کلاح پوشید و بیرون رفت تهیونگ هم یکی از پیرهن دکمه دار سفید هاش رو پوشید و داخل شلوار قهوه ای کرد و عطر زد کارت و گوشیش رو ورداشت

رفتن سوار ماشین جیمینی شدن کوک عقب و تهیونگ و جیمین جلو به سمت کلاب هایی که همیشه باهم میرفتن رفت

ماشین برادر جیمین
میدونم کمه ولی پارت بعد رو تولانی تر می‌زارم بای