بی وقفه میبوسیدن و میبوسیدن. دقیقهها میگذشت ولی اونها قصد نداشتن تمومش کنن.
تهیونگ روی جونگکوک خیمه زده بود و زبونش رو میخورد. گاز محکمی گرفت که جونگکوک با درد اخم کرد:-هممم. اخخخ، تهیونگ ا.. ارومتر.
تهیونگ بیخیال لبهای پسر شد و ازش کمی فاصله گرفت. فرشته روبه روش با لبهای سرخ و نیمه باز، نفس نفس میزد و زیبایی های خودش رو به رخ میکشید.
-باید خودت رو از این بالا ببینی دارلینگ! تو خیلی خوشگلی؛ تاحالا کسی بهت گفته؟
جونگکوک به تکون دادن، سرش به نشونه "نه"، اکتفا کرد.
-بهتر. میکشم کسی رو که بخواد نگاهت کنه و از زیباییت حرف بزنه.
پروانههای ابی رنگ تو دل پسر پر پر میزدن. مردش این حرفها رو زده بود؟ با لبخندی سر تهیونگ رو پایین کشید و بوسهی پر عشقی به لبهاش زد:
-توهم حق نداری به کس دیگه ای نگاه کنی؛ فهمیدی؟
-اوه هانی؛ چشمهای من جز تو هیچکس رو نمیبینه:)مرد بعد این حرفش لبخندی زد و سرش رو داخل گردن پسر برد.گاز میزد، میمکید و میبوسید.
کوک لبهاش رو گاز گرفت و سر تهیونگ رو به خودش فشار میداد.
در حین مارک کردن گردن پسرش، دستهاش رو به دکمههای پیرهن مردونه پسر رسوند و اونهارو باز کرد.
بعد از مطمئن شدن از اینکه جای مکیدنا روی گردن پسر قراره به کبودی تبدیل بشن،دوباره ازش جدا شد تا به تندیس مقابلش خیره شه.
سینهی سفید و براقی که بخاطر تنفس پی در پی پسر، بالا و پایین میشد. شکم تخت و صافش... کمر باریک و بی نقصش... و همه چیز اون بدن که باعث میشد اون پسر، "جونگکوک" باشه. لبخند ارامش بخشی به صورت اشفتهش زد و بوسههاش رو ادامه داد.
ترقوهی تو چشم پسر رو گاز گرفت و بوسههای دردناکش رو تا نیپل قهوهای رنگ پسر، ادامه داد. زبونش رو روی برجستگی کوچیکش کشید که جونگکوک لرزی از لذت کرد:-او.. اوههه. این خیلی خوبه. همممم.. بیشتر، آ.. آههه.
به زبون زدن و مکیدن اون نیپل های خوشرنگ، ادامه داد. با گاز محکمی که جیغ پسر رو دراورد، کارش رو تموم کرد و پایین رفت. شکم سفیدش رو تک بوسهای زد
بلاخره به رونهای خوشگلش رسید و با دستهاش فاصلهشون داد. بینیش رو روی رون راست پسر بالا کشید و دندونهای تیزش رو تو گوشت پسر فرو کرد.
-اااااااای؛ وحشی.
از پایین نگاه تیزی به پسر انداخت که باعث لرز کوتاه بدنش شد:
-حواست به حرفایی که میزنی باشه پاپی. تو که نمیخوای تنبیهت کنم؟
اب دهنش رو قورت داد:
-نه... بـ.. ببخشید.
- آفرین گود بوی.باکسر تنگ پسر رو از تنش خارج کرد و به دیک صورتیش، که از نوکش پریکام چکه میکرد، خیره شد.
پسر کوچیکتر لپهاش سرخ تر شد و لبش رو گاز گرفت.
تهیونگ با خنده به حالتهای پسر نگاه میکرد.
بوسهای به نوک عضوش زد و پاهای پسر رو بالا برد تا به سوراخش دسترسی داشته باشه:
YOU ARE READING
| Doctor Kim |<AU> vkook
Fanfictionجونگکوکی، رو استاد دانشگاهش که یه دکتره، کراش بزرگی داره. چی میشه اگه دستش بخوره و یه عکس اشتباهی براش بفرسته؟ یعنی دکتر کیم چه جوری برخورد میکنه؟ ❌متوقف شده❌ AU Name: Doctor Kim couple: Vkook Genre: comedy, fake chat, smut زمان اپ: نامعلوم کام...