فصل دوم

1.1K 140 25
                                    

شماره 15 به سمته در وسط که رنگی شبیه به قرمز بلوطی داشت حرکت کرد و به ارومی در زد :

- میتونی بیای تو شماره ... 15

مرد با مکثی از پشت در گفت و دختر به عقبش نگاه کرد و متوجه شد که هنوز اسمه کسه دیگه ای رو صدا نکردن و این موضوع باعث شد تا پوزخندی رو لباش نقش ببنده:

- سلام آقا

- او سلام دختر

مرد چشاشو از رو کشویی که داشت توش دنباله چیزی میگشت بلند کرد و به دختر نگاه کرد و اخم ظریفی کرد :

لیلی اونا ، اسپنسر ما بشین من واسه این مبلا پول خرج کردم - .

اخم مرد تبدیل به لبخندی شد و با سر به مبل اشاره کرد .

- ممنون

دختر لبخند زد و رو مبل نشست

- چرا بهشون دروغ گفتی ؟؟

- فک نمیکنم دروغ واسه کارم کلمه مناسبی باشه من فقط از اینکه افراد تو کارام سرک بشن خوشم نمیاد .. اصلا

- او خوبه به هر حال این خصوصیت هر وکیلیه نیس ؟؟؟

- شاید

- یه وکیل چجوری میتونه از حقوووق اجتماعیش بگذره و تن به این کار بده ؟؟

مرد با پوزخند پرسید و دختر خنده تلخی کرد :

- خب به هر حال تا وقتی حقوق اجتماعی بلد نیست پول یه سری فاک بویو بده تا نکننت اونموقع به هیچ دردیت نمیخوره

- انتخاب اشتباهی نبودی اصلا ، تو باهوشی ، جذابی و ... مصممی

- اتاق وسط واسه همینه نه ؟؟

- ثابتش کردی

دختر سرشو پایین انداخت و لبخند زد ، تا اینجا که داشت خوب پیش می رفت

- خب تو این سه سال پنج نفر بیش تر وارد این اتاق نشدن و تو شیشمیشونی البته میتونیمم بگیم سومی

- مردن ، نه ؟؟؟

- اونا فقط خودشون نخواستن ادامه بدن و خب ..

- میدونم مجبورید

- از همین الان شروع میکنیم یا ... میدونی خب میتونی استراحت کنی

- ترجیح میدم زودتر شروع به فکر کردن کنم .

- انجام این کار .. اونم با فکر ، ازت خوشم میاد

-ممنون اقای ...؟؟

- پین

مرد لبخند زد بلند شد و سمته دختر اومدو دستشو دراز کرد ، دخترهم سریع بلند شد و دست داد و تصحیح کرد :

- ممنون اقای پین

- بالکن ؟؟؟

- مطمنن .

پین و دختر به سمته بالکن اتاق حرکت کردنو پین درشو باز کرد :

- راستش تو حتی بیماری هاتم به درده کارمون میخوره

دختر خندید و گفت :

- اره راستش خدا میدونسته چی به دردم میخوره

- بهش اعتقاد نداشتی ، نه ؟؟

- چه فرقی داره اقای ..

- لیام

مرد حرف دخترو قطع کرد و ادامه داد : اسمم لیامه اسپنسر

- چه فرقی میکنه لیام ، فک نکنم واسه اون عوضیا اعتقادات هرزه ها مهم باشه .. هست ؟؟

لیام تک خنده ای کرد و گفت : او معلومه که هس .. میدونی که باید در مورد روش کردناشون از پدر ها بپرسن

دختر شروع به خندیدن کرد و زیر لب گفت او حتما خصوصا وقتی نزدیک به انتخابات یا هر کوفته دیگه ای بشه

- تو یه وکیل کار کشته میشی .. حداقل واسه من

- ممنون اقای پین




خب بچه ها من همین قسمتم قاچاقی اپ کردم

نظر بدیدددد ممنون

INFORMATION ( ziam mayne )Where stories live. Discover now