GIVE YOU WHAT YOU LIKE - BY AVRIL LAVIGNE
من میفهمم که ممکنه انجام اینکار یکم سخت باشه یا حتی گفتن عواقبش تو رو ترسونه ولی انتخابش کردی پس نمیتونی بزنی زیرش...شروع کنم ؟؟
- بفرماید .
- تنها وظیفه ای که شما دارید اینه که نقشتونو خوب بازی کنید اطلاعات مفیدی به دست بیارید و ... لو نرید
لیام کمی از واینی که تو لیوان بود و خورد و ادامه داد :
ادمایی که باهاشون سرو کار داریم یه سری کله گندن شایدم مجبور شدیم از طریق بچه هاشون عمل کنیم کاره سختی نیست حتی ممکنه بهت خوشم بگذره اما قوانینو یادت نره :
1 عاشق شدنی در کار نیست
2 تو هیچ موقع اونی نیستی که نشون میدی هویت ها ... نامشخصه
3 ما برای به دست اوردن اطلاعات کار میکنیم نه واسه به دست اوردن چند تا دیت با سرمایه دارا
کار اصلیمون وقتی شروع میشه که هویت جعلیت ساخته بشه ،سوژه مورد نظر پیدا بشه ، چیزایی که نیاز به تعلیم داریو بهت یاد بدن و بدونی که دقیقا چه اطلاعاتی میخوایم اونموقع باید بری و شروع به کار کنی
اسپنسر با چشاش منتظر به لیام نگاه کرد اون میدونست پین هنوز کلی حرف واسه گفتن داره و لیام ... ادامه داد :
کله گنده های سیاسی .. اقتصادی ... فرهنگی و خلاصه تمام کله گنده ها اطلاعات خوبی دارن تنها چیزی که ما میتونیم با اونا به اطلاعات دست پیدا کنیم یه رابطس ... یه رابطه که تو رو وارد زندگی اونا کنه تنها کاری که باید انجام بدی زندگی کردن با اوناس ؛ ایجاد رابطه ... عشق ورزیدن ... شرکت تو جلسات مهمونیا و هر چی که به اونا ، محیط کار و خانوادشون ربط داره تو چیزی که رو که من میخوام بهم میدی و منم چیزی رو که تو میخوای بهت میدم ، فک کنم کاملا روشنه .
- بله اقای پین من با اونا همکاری میکنم تا بر علیه شون کار کنم این دقیقا چیزیه که شما از من میخواید .
- شایدم بهتره بگی تو به اونا چیزی رو که میخوان میدی تا چیزی که رو میخوای به دست بیاری .
لیام نیشخند زد و چند تا کاغذ پانچ شده بهمو هل داد رو میز :
- اینا مقرارت خونه ، سر کارت و کلاسامونه به علاوه یه سری موارد دیگه و ساعتایی که باید بدونی مثل ساعت کلاسات ، شام ، ساعت قرارا یا ....
اسپنسر سرشو تکون دادو گفت : میخونمشون
- خوبه اما قبلش اگه با شرایطی که تا الان بهت توضیح دادم منظورم قانون ها و ایناس راضی برگه دوم زیرش رو امضا کن اسپنسر
دختر سر تکون داد و از بغل پیراهن چهارخونش خودکارشو در اورد و تهشو محکم فشار داد.
خوبه لیام زیر لب زمزمه کرد و سمته پنجره رفت
- اقای پین ؟؟
- بله
- شما با خاطی ها چیکارمیکنید
- تو با خاطی ها چیکار میکنی ؟؟
- من از قانون شکنا خوشم میاد ... ولی تا وقتی که به سیستمم اسیب نرسونن
- و اگه رسوندن ؟؟
- حذفشون میکنم تا یکی دیگه جاشونو پر کنه
- ولی من ... اونارو مثه خودم میکنم
- منظورتون اینه که
- دقیقا منظورم همونه من میزارم اونا به عشقشون برسن اما بدون هویتی که دارن
اسپنسر نیشخندی زدو سرشو تکون داد
...
...
...
هر فرد پس از انجام ماموریت خود موظف است تمامی اسناد و مدارک های جعلی خود را از بین برده و هرگز ان ها را بازسازی نکند .
هیچ یک از اعضا حق به اشتراک گذاشتن اطلاعات خود را با دیگر اعضا نداشته و در صورت مشاهده این موضوع هر دو اعضا مجازات میشوند .
افراد با توجه به منسب و مقام سوژه مورد نظر و موقعیت های شغلی ان ها تعلیم میبینند و در زمان اموزشی خود باید حداکثر تلاش خود را برای یادگیری بکنند .
کلاس ها راس ساعت نه صبح شروع میشوند و قبل از شروع کلاس ها اعضا صبحانه خود را راس ساعت هشت سرو میکنند .
اولین کلاس تمامی افراد امادگی جسمانی است که بر اساس میزان نیرو و قدرت بدنی هر فرد دسته بندی میشوند .
لیست زمان بندی کلاس های اعضا هر کدام تک به تک و توسط مربی مربوطه به ان ها داده میشود .
اعضا هر یک بر حسب تلاش خود می توانند ساعات استراحت مضاف یا ... بگیرند .
زمان سرو شام ساعت هشت شب میباشد و هر یک از افراد با توجه به برنامه غذایی خود ان را سرو میکنند .
راس ساعت 12 نیمه شب درها قفل میشود و در صورتی که به ورود و یا خروج اضطراری از عمارت باشد پس از بررسی و تایید مدیریت و یا افراد وابسته به ایشان اجازه خرروج یا ورود داده میشود
افراد پس از تکمیل دوره اموزشی خود فرمی را مطالعه خواهند کرد که در ان به وضیعت و قوانین موجود بعد از اغاز کار می پردازد ...
هر گونه خطا مجازات خود را در پی داشته و با خاطیان برخورد صورت خواهد گرفت .دختر پوزخند صدا داری بستو کاغذو تا کرد و رو میز کنار تختش گذاشت ساعت نزدیک پنج بود و اون کله دیشبو نخوابیده بود هنوز سه ساعتی وقت داشت .. نه ؟؟
چشاتو ببند اسپنسر چشاشو ببند و بزار هر گندی که میخواد اتفاق بیفته چشاتو فقط برای دو ساعت ببندبا خودش تکرار کرد و رو تخت غلت زد میدونست که نمیتونه بخوابه اما امتحانش که ضرری نداشت .
اون چشاشو بست چشاشو به تموم مدارک قوانین کاغذا لیام اون عمارت ماموریت هایی که در انتظارش بود زندگیش و هر چی که بود بست اون فقط میخواست دو ساعتی بخوابه ... همین .
خب دی دی دیییییییییییییییییییینگ دینگ قول دادم پاشم موندم اینم از این فصل طولانی هم گذاشتم ^-^ دوستون دارممم نظر فراموش نشهههه

YOU ARE READING
INFORMATION ( ziam mayne )
Fanfictionبرمیگردیم به درس تاریختون داد و ستد اولین ایده برای ایجاد روابط بازرگانی بود این خیلی سادست من چیزی رو میدم که شما ها دنبالشید و شما چیزایی رو بهم میدید که من دنبالشم اگه از پسش بر نیومدید کارمون با هم تمومه اگه هم کارتونو انجام دادید اون موقع علاوه...