COLORS - BY HALSEY
همه ی ماها گناه کردیم ... نکردیم ؟؟ هممون دروغ گفتیم ... نگفتیم ؟؟ اما فقط یه سریامون خیانت کردیم ... ما فقط یه سریامون رابطه نامشروع داشتیم و از بین تموم ماها تنها افراد محدودی همجنسگرا بودن که اینم خودش گناه محسوب میشد پس طبیعتا ما هممون تو زندگیمون گناهکار بودیم و یا شاید هنوزم هستیم اما این موضو برای لیام یا کسایی مثل اون اونقدر اهمیت نداره نداشت و نداره چون اونا اعتقاد دارن که گناه گناهه چه اندازه سر سوزنی باشه چه به اندازه ضایع کردن حق تک تک افراد کره زمین .. درست همونطوری که خبرچینی و استراق سمع تفاوتی تو اندازه هاش نمیکنه
لیام سالها بود که اینکارو میکرد و از کسی هم نمیترسید یعنی خب جای ترسیدنی هم وجود نداشت اون اینکارو واسه کشورش انجام میداد و خب البته ... زد ، مهم نبود چجوری اون فقط نمیخواست مشکلی پیش بیاد پس اینبار با دقت افرادشو انتخاب کرد ولی اسپنسر شاید همونی نباشه که لیام توقع داره :
- خب گفتی چند تا ترم تا الان تو دانشگاه بودی ؟؟
- حدوده هفت تا ... دو سال و نیم
- هنوزم میری ؟؟
- - هزینه این ترمو کامل نداشتم پس گفتم نیاز به یکم استراحت دارم
- استراحت ... خوبه
لیام نیشخند پررنگی زد و به سمته بار کوچیکش که تو اتاقش بود رفتو پرسید : واین ؟؟
- ممنون میشم
- خب اسپنسر امروز روز سومیه که اینجایی و ازت خواستم بیای دفتر ، سوییت یا هر چیزی که بهش میگی تا
لیام خم شد و لیوانو دسته اسپنسر دادو ادامه داد :
- تا در مورد کارمون صحبت کنیم میدونم که در موردش میدونی ولی من عادت دارم به پیشرفته ها توضیحات کامل بدم
- و من .. پیشرفته ام ؟؟
- نمیخوای باشی ؟؟؟
لیام نیشخند زد و به دختر چشم دوخت
- شما که پیشرفته بودید و هستید ... چی به دست اوردید ؟؟
- من ... هیچی ندارم .
- هیچی ؟؟
- عشق همه چیزو نابود میکنه پس من هیچی ندارم
- ولی این یعنی عشقو دارید
- شاید...
- پس من پیشرفته نیستم چون من عشقی ندارمو همه چیز دارم
پین بلند بلند خندید و گفت : پس تو همه چیز داری ؟؟
- من عشقی ندارم پس یعنی حداقل از شما چیزای بیش تری دارم ولی ...
- ولی چی ؟؟
- ولی هر چیزی که زیاده دلیل بر کامل بودنشم نیست
اسپنسر لبخند دندون نمایی زد و باعث شد لیام تک خنده ای بکنه
- اسپنسر ؟؟
- بله اقای پین ؟؟
- به نظرت اونم همینطوری که میگی فکر میکنه ؟؟
- شما بهش اینطوری فکر میکنید ؟؟
- نه ...
- پس طبیعتا نباید از اونم توقع این فکرو داشته باشید .
- ا ا اره به هر حال برمیگردیم به مبحث اصلیمون
- میشنوم .. لیام
اسپنسر لبخند زد و موهاشو پشت گوشش انداخت
دی دینگ دینگگگ اینم قسمت جدید میخواستم بیش تر بزارم ولی :
1 مزش میپرید میخواستم مشتاق تر بخونید :))))) من یک عوضیم
2 میخوام کلون یا همون دلقک رو هم اپ کنم ^___^
و اینکه هی هی هی ایا نمیخواهید حدس بزنید قراره چه کاری کنن ؟؟
نظر بدید دوستون دارم ^*^
و اینکه من سوتی دادمممم اشتباهی اینو تو کلون اپ کردم ولی بعد درستش کردم اگه اپدیت واسه کلون شده ولی باز نمیشه همین بوده شاید همینی که پاکش کردم :)))))

YOU ARE READING
INFORMATION ( ziam mayne )
Fanfictionبرمیگردیم به درس تاریختون داد و ستد اولین ایده برای ایجاد روابط بازرگانی بود این خیلی سادست من چیزی رو میدم که شما ها دنبالشید و شما چیزایی رو بهم میدید که من دنبالشم اگه از پسش بر نیومدید کارمون با هم تمومه اگه هم کارتونو انجام دادید اون موقع علاوه...