Don't need permission
نیازی به اجازه گرفتن ندارم
Made my decision to test my limits
تصمیم خودم رو گرفتم که محدودیت هام رو تست کنم
(منظورش اینه که خودش رو به چالش بکشه)
Cause it's my business, God as my witness
چون به خودم مربوطه، خدا شاهده
Start what I finished
چیزی رو که تموم کردم رو شروع میکنم
Don't need no hold up
نباید پا پس بکشم
Taking control of this kind of moment
کنترل همچین لحظه ای رو دارم به دست میگیرم
I'm locked and loaded
من قفل شده و بارگزاری (پر) شده ام
(به تفنگی که آماده شلیک باشه میگن
مفهومش اینه که اماده انجام کاری هست)
Completely focused, my mind is open
ذهنم باز هست و کاملا تمرکز کردم
(open mind رو نمیدونم چطوری توضیح بدم ولی
تو فارسی هم استفاده میشه و همه میدونن یعنی چی)
All that you got, skin to skin, oh my God
همه چیزی که داری (به دست میاری) پوست به پوست اوه خدای من
Don't ya stop, boy
عزیزم تمومش نکن
(کاملا مشخصه که داره در مورد خاکبرسری حرف میزنه