°•Texting•°
Harry: لویی
Harry: بیداری؟
Harry: لویی لطفا
Harry: خوابیدی؟
Louis: نه
Louis: چی شده
Harry: کابوس دیدم
Harry: نمیتونم بخوابم
Louis: میخوای بیام پیشت؟
Harry: امیدوارم نکن لویی
Harry: میدونم که نمیای
Harry: فقط به کسی نیاز دارم که بتونم باهاش حرف بزنم
Louis: چی دیدی؟
Harry: نمیخوام در این مورد حرف بزنم
Harry: فقط میخوام باهات صحبت کنم
Louis: هری
Louis: چی دیدی؟
Harry: مارو دیدم لویی
Harry: فریاد زدنتو، وقتی حسایی که بهت داشتمو فهمیدی دیدم
Harry: انگار اتفاقات رو دارم دوباره تجربه میکنم
Harry: تو دوباره جلو چشم همه عربده میزدی و بهم میگفتی من یه فگوتم
Harry: وقتی منو زدی دردو طوری حس کردم که انگار دوباره دارم تمام اونارو تجربه میکنم
Harry: .چیزی که باعث شد دردم بگیره زدنت نبود لویی
Harry: نگاهات بود
Harry: دوباره تجربه کردن اون اتفاقات اذیتم میکنه. باعث میشه درد بکشم
Louis: هری
Louis: منو ببخش که باهات اینکارو کردم. متاسفم
Harry: منم متاسفم لویی
Harry: .متاسفم که یه فگوت بی خاصیتم
___________________________
من برگشتم😃😎💚💙
بدبخت هری :(
ناموسا آهنگ های The neighbourhood خیلی خوبن توصیه میکنم گوش بدین😂
Vote + Comment plz💙🍃
YOU ARE READING
I'm Sorry, Louis. || Larry Stylinson AU
Fanfictionازینکه گی ام معذرت میخوام، لویی. -دوست صمیمیت، هری. Larry Stylinson AU