•Part33•

2.5K 416 122
                                    


°•♢•°
°•Memory•°
•°♢°•

°•Halsey - Young God•°

°•Smut•°

°•Flashback•°

هری بعد ازینکه یه نگاه به لویی انداخت برگشت.
تو بار بودن. و تنها بودن. کنار هم نشسته بودن و حرف میزدن. لویی عین خر مست کرده بود. هری هم مست بود ولی هوشیار بود. ولی لویی... تو اون لحظه حتی نمیدونست کیه.

در حالی که هری سرشو پرت کرده بود عقب و خمیازه میکشید لویی داشت تماشاش میکرد. و طوری شیفته زیبایی هری شد که انگار اصلا دوست صمیمیش نیست.

اونقد هشیار نبود که بفهمه افکارش غلطن. تنها چیزی که میدونست این بود که هری خیلی خوشگل بود و لویی اونو همین الان برای خودش میخواست.

در حالیکه داشت با نگاه های خمارش هری رو قورت میداد، نگاهاش توجه هری رو جلب کرده بود.
اونقد با دقت نگاه میکرد که هری اذیت شده بود.

نگاهاشو بطرف پسر چشم آبی هدایت کرد. "چیه؟"گونه هاش از خیلی وقت پیش سرخ شده بودن.

"خیلی خوشگلی." هری احساس کرد بیشتر از قبل سرخ شده.
عادت نداشت که یکی - مخصوصا لویی- ازش تعریف کنه.

هری البته که میخواست برای لویی زیبا باشه. در نتیجه ازش خوشش میومد. شایدم لویی هم ازش خوشش میومد. هری با فکر کردن به اینا احساس کرد که ضربان قلبش شدیدتر شده.

"من خوشگلم؟" سرشو خم کرد.

"خیلی خوشگلی." لویی شگفت زده شده بود.
پسری که حتی وقتی خجالت میکشید هم عالی بنظر میومد پیشش نشسته بود.

هری از فکر کردن به اینکه لویی هم ازش خوشش میاد، خوشش اومده بود. در نتیجه اونم ازش خوشش میومد.

لویی متوجه شد که صبر کردن هیچ تاثیری نداره پس هری رو بطرف خودش کشید.

وقتی لباش، لبای قرمز پسر خوشگلشو پیدا کرد طوری شروع کرد به بوسیدن که انگار میخواست لباش باد کنن.

هری ریز خندید و خودشو تو بغل لویی جا داد.
دستاش دور گردن لویی بود و وقتی لویی لب پایینشو گاز گرفت ناله کرد و سرشو عقب پرت کرد.

لویی بهش خندید و زبونشو رو زبونش کشید. ولی این برای هری کافی نبود. پس شروع کرد به مالوندن خودش به لویی.
لویی در نتیجه حرکات هری تعادلشو از دست داد و فهمید که به یه اتاق احتیاج دارن.

با عجله پاشد و هری رو هم پشت سر خودش کشید. باید یه اتاق پیدا میکردن.
همین الان باید یه اتاق پیدا میکردن.

لویی راهرو های طولانی رو طی کرد و اولین در اتاقی رو که دید باز کرد. هزار بار خدارو شکر کرد که اتاق خالی بود. وگرنه نمیتونست بیشتر ازین تحمل کنه و قابلیت اینو داشت که به افرادی که تو اتاق بودن پیشنهاد سکس گروهی بده.

درو بست و بدون اینکه قفلش کنه هری رو، رو تخت انداخت.
هری درحالیکه بدنش داشت رو تخت میوفتاد قهقهه زد.
وقتی بدن لویی اومد روش ناله کرد و خندید.
لویی شروع کرد به لاوبایت گذاشتن رو گردن هری

در حالیکه هری از خود بیخود میشد لویی نقطه حساس هری رو مک میزد ، گاز میگرفت و میبوسید. بعد ازینکه سرشو عقب کشید به کبودی کوچیک و پر رنگی که رو گردن هری بوجود آورده بود نیشخند زد و با عجله پیرهنی که تنش بود رو دراورد. بعد هم از شر لباسای هری خلاص شد.

با اینکه خیلی خسته بود ولی هورمون هاش مهمتر بودن.
با بیخیالیه لحظه ای لویی، هری خودشو به جلو هول داد و رو لویی اومد. لویی نیشخند زد و خم شد دکمه های شلوارشو باز کرد. تاحالا برای نبستن کمربند اینقد خوشحال نشده بود. دیگه نمیتونست سه ساعت با اون ور بره.

وقتی شلوار لویی کنار بقیه لباسای هری پرت شد، هری خیلی وقت پیش از شر باکسرش خلاص شده بود. دستاش فورا بطرف آلت لویی رفتن و اونو همونطور که تو خوابای خیسش میدید تو دستش گرفت.

این از خواب هزاران برابر بهتر بود. و لویی خیلی بزرگتر بود. خیلی، خیلی بزرگ بود.

در حالیکه دستاشو محکم و سریع بالا پایین میکرد صدای خشک و عمیق لویی تو گوشش پیچید.
"خدایا ، هری! بکن تو دهنت این لعنتیو!"
وقتی آخرای حرفش ناله کرد ، هری نیشخند زد و جای دستاشو با دهنش عوض کرد.

قبل ازینکه از زبونش استفاده کنه ، دندوناشو رو سر آلت لویی کشید.

وقتی لویی ناله کرد و سعی کرد از تخت فاصله بگیره هری دوباره اونو به تخت چسبوند.

در حالیکه سرشو تند تند جلو عقب میکرد و هر از گاهی هم دندوناشو وارد کار میکرد متوجه شد که لویی نزدیکه.

وقتی لویی شروع کرد به لرزیدن هری سرعتشو بیشتر کرد و لویی از پرتگاهی که تو ذهنش ساخته بود پرت شد.

در حالیکه هردوشون بخاطر تاثیر الکل به خواب میرفتن، لویی مطمئن بود که بهترین بلوجاب عمرشو گرفته بود.

***

صبح وقتی هری بیدار شد لویی رو دید که کنارش خوابیده. امیدوار بود که همه چیز تغییر کنه.
برای اینکه خودشو تمیز کنه ، بطرف حموم کثیفی که تو اتاق کثیفه بار کثیف وجود داشت رفت.
بعد از تموم شدن کارش شروع کرد به خشک کردن موهای نسبتا بلندش. با شنیدن صداهای کوچیک از توی اتاق فهمید که لویی بیدار شده.

با عجله موهاشو خشک کرد و خودشو تو اتاق انداخت.
ولی اتاق خالی بود.
لویی رفته بود...

_____________________________

اولین اسمات و طولانیترین پارت فنفیک😂
پارت بعدی هم ادامه این پارته یعنی فلش بکه ولی از لحاظ لویی☺
ساری اگه ترجمش بد شد😂

مرسی که میخونین😊
لاو یو گایز😊💚💙

Vote + Comment plz💚💙

I'm Sorry, Louis. || Larry Stylinson AUOnde histórias criam vida. Descubra agora