•Part15•

2.4K 485 103
                                    

°•♢•°
°•Letter•°
•°♢°•

Dear Harry;

این خیلی مسخرس. همش بهم میگفتی هر حسی دارم تو کاغذ بنویسم. چون تو اونکارو انجام میدی. شایدم باید اون کاغذ هارو پیدا کنم و بفهمم در موردم چیا نوشتی.
ولی برای انجام دادن اینکار به حد کافی جرئت ندارم.

پیام هامونو میخوندم، قدیمی هارو. بعدشم جدیدارو خوندم.
دیدم که چقد بینمون فاصله افتاده. اونقد از همدیگه دور شدیم که...
وحشتناکه.

همیشه تو نزدیکترینم بودی. نمیدونم هری، چیز زیادی برای نوشتن ندارم.

من مثل تو نمیتونم احساساتمو توصیف کنم.
نمیتونم باعث خنده دیگران شم.
مثل تو نمیتونم لطیف باشم.
من نمیتونم تو باشم.

ولی... دیروز به فیلم مورد علاقت "Today" نگاه کردم.
یلحظه فکر کردم ما جکسون و گرگ تو فیلمیم.
فهمیدم چرا اون فیلمو دوس داشتی.

از جکسون متنفر شدم هری.
اون وقتی حقیقتارو در مورد صمیمی ترین دوستش فهمید بهش پشت کرد. البته از گرگ هم متنفر شدم چون اینارو از جکسون پنهان کرده بود.

بی وقفه همش به جکسون فحش میدادم و میگفتم که چقد احمقه.
نفهمید که نزدیکترین دوستش نسبت بهش حس داره.

بعد دیدم که اوناهم مثل ما بودن.

بجای اینکه از جکسون متنفرشم از خودم متنفر شدم. چون من هم مثل جکسون بودم.
بهت پشت کردم. باید منطقی رفتار میکردم.
ولی برای همه چیز خیلی دیره.

یچیزی در حد مرگ داره منو میترسونه هری.

اگه من هم مثل جکسون که بعدها عاشق گرگ شد، عاشق تو بشم چی؟ مثل گرگ میزاری میری؟

نمیخوام عاشقت بشم.
نمیخوام بشکنمت.
نمیخوام منو مسخره کنن چون عاشق برادرم شدم.
نمیخوام بهم بگن فگوتم.
نمیخوام اذیتمون کنن.

ولی فاک بهش!
دیوونه وار ازت خوشم میاد!

-Lou Willy Tommo

_____________________________

امیدوارم با خوندن این پارت کمتر از لویی متنفرشین :)

Vote + Comment plz 🍃💙

I'm Sorry, Louis. || Larry Stylinson AUWhere stories live. Discover now