"24"

722 114 50
                                    

28 ستامبر

امروز تولد روبیه!

اون زیر لایه‌های خاک خوشحاله پس منم خوشحالم!

روبی دور اتاق میدوئه.

ددی‌زک منو پیش روبی جدید برد تا تنها نمونم.

-کلوئی!بیا پایین غذاتو بخور قند عسلم!

مامان روبی صداش کرد و اون رفت.

لبای نخیم باز شدن...حالا میتونم فریاد بزنم!

{ -تومو مین- }

خب خب خب خب تدی بر تموم شد.
چرت و پرت و پر از افسردگی بود ولی خب ببخشید دیگه!
دارم فکر میکنم یه چیز دیگه هم بنویسم...
یه چیزی که به جای این باعث بشه رنگین کمون بالا بیاریم؟

Teddy Bear *Completed*Where stories live. Discover now