19

564 174 22
                                    

"عمو" یک نابغه بود و اساسا شست و شوی مغزی در برابر نبوغش کم آورد.

هرچند مدتی طول کشید و این مدت کوتاه باعث معروفش شدنش به مجنون و دیوانه در شهر شده بود.
پدر میگوید روزهایی را به یاد می آورد که "عمو" با آشفتگی از خانه بیرون میدوید و تا پدرم که آن زمان ده ساله بود او را بازنمیگرداند تا ابد میدویید.

پدر میگوید خنده ها و صدای "فریدون دیوونه" گفتن های مردم را به یاد می آورد.

"فریدون" اگر دیوانه هم نبود، خنده های زهرآلود مردم دیوانه اش میکرد.

"عمو" بالاخره بازگشت. میفهمید و میخواند و با خطی خوش، خود را میان اعداد و ارقام گم میکرد.

GrandMaWhere stories live. Discover now