لری در 60 سالگی

1.3K 76 21
                                    

سعی کردم مثل سریال کیمیا ادیتشون کنم 😂
~~~~~~~~~~

لویی آروم پَر رو به بینی هری نزدیک کرد . هری تو جاش غلت خورد و بینی ش رو مالید . لویی با خِس خِس خندید و دوباره همونکارو تکرار کرد که باعث شد هری با کلافگی بیدار شه و با اون موهای آشفته و چشمای خمار به لو زل بزنه

- لووووییی چرا نمیذاری روز تعطیل راحت بخوابم ؟

+چون من بیدارم و توام باید بیدار باشی

هری لویی رو از رو تخت هل داد پایین و هرهر خندید . لویی باسنشو مالید : باسن قشنگمممم ... می کشمت هز

هری پوزخند مسخره ای زد : نکنه فک کردی هنوز کون داری ؟ هیچ نگاش کردی ؟ از اون کون قلمبه ت فقط 4 تا استخون مونده بیبی

لویی از رو زمین پاشد و با اخم به هری نگاه کرد : که کون ندارم ها ؟؟ وقتی عکسای سکسی تو پخش کردم می فهمی ! میدونی که لری شیپرا آرزوشونه با اون پنتی های خوشگل ببیننت ؟!

هری چشاش گرد شد و دست لویی رو چنگ زد : نههه بذار آبرو برام بمونه (یکم فکر میکنه) ... اصلا ... اصلا منم اون عکسه که با کون گیر کرده بودی تو سطل آشغالو میذارم اینستا ! ( نیشخند میزنه)

لویی چشاشو با کلافگی رو هم گذاشت : بیا پیرمردای خوبی باشیم

هری هم با لبخند احمقانه ای سرشو تکون داد .

همراه هم به آشپزخونه رفتن . هری نشست رو صندلی و منتظر موند .
لویی هم نشست و منتظر موند .

ه- پاشو چای بریز دیگه

ل+ من پاشم ؟ ... منننن ؟؟

-آره دیگه , باز سمعکت خراب شد ؟

+ آره نمی شنوم !

هری بلند خندید و به لویی فاک نشون داد !
-تو خیلی بیشعوری لویی ...

لویی زیر لب چیزی مثل "لعنتی دستم رو شد " زمزمه کرد .

هری خودشو مظلوم کرد و به لویی زل زد : کمرم درد میکنه :( لوووو

لویی پوفی کرد و پاشد و به اینکه کمرش صدای "قِرِچ" مانندی داد توجه نکرد . هری هم خوشحال از پیروزی گوشی ش رو درآورد . ولی فهمید یه چیزی کم داره .

- لویی عینکمو ندیدی ؟

لویی جواب نداد . هری بلندتر داد زد : لوووو

لوید یهو پرید و چایی ریخت رو دستش : آخ آخ سوختم ... بمیری هرییی

دستشو برد زیر شیر آب ولی از قضا اونم داغ بود !! بلندتر داد زد و پاهاشو پشت هم رو زمین کوبید . هری هول کرده از جاش پاشد تا کمکش کنه ولی پوست موزی که دیروز بوای حرص درآوردن لویی رو زمین انداخته بود رو ندید , همین که پاشو روش گذاشت سر خورد و رو باسنش افتاد زمین .

-واییی خداااا
+ سوختم سوختممم

هری که دید لویی گیج و ویج داره دور خودش می چرخه داد زد : احمققق برو یخ ورداااار ...

لویی چند لحظه به هری زل زد و بعد فریاد زنان به سمت یخچال رفت و تو لیوان یخ ریخت . یخا رو تو قابلمه خالی کرد تا دستش توش جا بشه و سریع دستشو کرد لای یخا و یه نفس آسوده کشید .

+آخیششش

هری همونطور که باسنشو می مالید رفت سمت سوپرمارکت و ظرف عسل رو درآورد . یه قاشق برداشت و برگشت سمت لویی .

-هی لو ... دستتو خشک کن به زخمت عسل بمالم

لویی با چندش نگاهش کرد : اههه آخه عسل ؟؟

- بدو حرف نزن .

به ناچار دستشو شست و خشک کرد . هری آروم یکم عسل به زخم لویی مالید و گونشو بوسید : همینطوری بمون خوب میشه زود ... میرم چای بریزم

و به سمت چای ساز رفت . لویی لبخند شیطانی زد و نشست سرجای هری و متوجه گوشی ش شد .
" این دیگه چیه ؟"
رفت تو صفحه و متوجه شد اسم اون اَپ واتپده و اینم یکی از همون فن فیکایی که یه زمان می خوند ! "هری هنوزم فن فیک می خونه ؟"
با لبخند ملیح سرتاپای هری رو از نظر گذروند و به کتابخونه ی صفحه ش رفت :

" زندانِ آغوش تو
معمای عاشقی
کمکم کن
تغییر
عشق ممنوعه
زخم
بیبی بوی ... "

روی بیبی بوی کلیک کرد .

"توضیحات : این داستان BDSM و شامل صحنه های خشن و آزار جنسی است . اگر خوشتون نمیاد داستان رو حذف کنید ؛) "

قسمت اول رو باز کرد و مشغول شد . هری وسایل صبحانه رو داشت می چید که فهمید جاشو لویی اشغال کرده . همینکه بهش نگاه کرد و گوشی ش رو دستش دید با دست زد توی سرش یعنی " خاک بر سرم "
سریع به سمت لویی هجوم برد و گوشی رو ازش قاپید .
لویی خندید و هری رو با یه شیطنت خاص نگاه کرد : هااااع بیبی بوی ؟ اینا چیه میخونی ؟؟

هری گوشی ش رو به سینه ش چسبوند : فضولی ش به تو نیومده ... اصلا کی گفت گوشی منو چک کنی ؟ مگه خودت نداری ؟؟

لویی بی توجه به حرف هری به نشانه ی تفکر دستی زیر چونه زد : میخوای امشب ددی ت بشم ؟؟

هری احمقانه خندید : خفه شو لو ... پیرمرد کیر شُل 😂

+ هییی کصافط ... پس اون کی بود هفته پیش کلی از کیرم تعریف کرد ؟؟ ناتی ؟

هری دستی به صورتش کشید : واییی لو بسه انقد به روم نیار , امشب هیچ غلطی نمیکنی

- دقیقا چرا ؟؟

+چون تولده

- تولد کی ؟

+ نمیدونم ... ولی تولده

و شونه بالا انداخت . لویی هم لبشو کج کرد و دیگه بحثو ادامه ندادن و مشغول خوردن صبحانه شون شدن . ولی خبر نداشتن امشب تولد نوه ی عزیزشون هرمیون عه و همه قراره شب رو اونجا تلپ بشن . ولی اگه هیچکدوم از پیرمردا یادشون نمونه واکنش بقیه چیه ؟!

~~~~~~~~~~~
سلام 😄

خیلی دلم میخواست یه چیزی از پیری های لری بخونم ولی ندیدم , اگه دیدین تگم کنید لطفااا ...

و اینکه خوشتون اومد ؟
ادامه بدم آیا ؟
طرز نوشتن چطوره ؟

مرسی خوندید , نظرتونم بگید

لاو فور یووو 😍❤

L.S One shots Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang