با هر بدبختی بود اون زنگ هم تموم شد
*******************
زنگ آخر ورزش داشتیم
لویی و نایل تو گروه فوتبال بودن منو و هری هم بسکتبال سالن هامون با هم فرق داشت برای همین از هم خدافظی کردیم و به سمت طبقه پایین که سالن بسکتبال بود رفتم
هری داشت خودش رو گرم می کرد به سمتش رفتم
ل_هری
بهم نگاه کرد و با دیدنم لبخنده زد
ه_هی لیام چطوری
ل_خوبم... حس می کنم... دنبال کسی می گردی درسته!؟سرش رو به علامت مثبت تکون داد
ه_آره دنبال زین می گردم... چون شاگرد جدیده الان نمی دونم تو کدوم گروهه امیدوارم بسکتبال باشهل_آهان... هری... یک سوال
ه_چی بپرس
ل_تو و زین همدیگر از قبل می شناختین!؟
ه_آره تقریبا ۳ سال
ل_ آهان برا همی....
حرفم با اومدن دستی که محکم به پشت هری کوبیده شد قطع شدهری برگشت زین و دید و لبخندی زد
ه_ به غیر از تو هر کسی بود بهش قول نمی دادم که زندش بزارم... حیوون درد داشتزین خنده کرد و بعد گفت
ز_همینی که هست و بعد به من نگاه کرد و لبخندش رو لبش ماسیده و باعث شد لبخندی که من به خاطر خل بازیه اون دو تا رو لبم بود جمع شهبا قیافه هنگ به من نگاه کرد
ز_ هری مگه... ما با اینا.... مشکل ندا... که حرفش با حرف زدن هری نصفه موند
ه_ما مشکل با لیام و نایل و بقیه نداریم فقط... تومو...منظورم لویه
و بعد لبخنده استرسی زد
تومو... چه اسم عجیبی..... به قیافه زین که با لبخندی مرموز نگاش می کرد نگاه کردمز_ پس یادت نره واسم تعریف کنی چیشد که اینجوری شدید
هری سرشو به علامت مثبت تکون داد سرمبرگردوندم و به آقای روبی نگاه کردم به منو هری اشاره کرد که یار بکشیم ما هم شروع کردیم یار کشیدن زین تو گروه هری بود بازی رو شروع کردیم
آقای روبی توپ و بالا پرتاب کرد من سریع تر از هری پریدم و توپ و به جهت دیگه ای پرت کردم دویدم و سریع توپ و گرفتم و شروع کردم دیریپ زدن به سمت تور بسکتبال. سمت زمین اونا دویدم پاس دادم به شان اون گل زن خوبی بود می خواست پرتاب کنه تو تور که زین دستشو به توپ زد و به سمت هری پرت کرد. واو
وسطای بازی بودیم که تام برای این که توپ رو از دست زین بگیره هولش داد زین داشت می افتاد که من که پشتش بودم گرفتمش
سوت خطا زده شد زین و سری بلند کردم(عمرا اگر فکر کنید که می خواستم صحنه رمانتیک بزارم)
ز_مرسی
ل_کاری نکردم
لبخندی زد و رفت. اونا۶ تا گل زده بودن و ما ۵ تا
زین بازی قوی داشت بهش نمی خورد که آنقدر قوی باشه.
زین داشت گل میزد که از دستش کش رفتم و به سمت گل رفتم و یک گل زدم ۶. ۶ مساوی داشتیم به بازی ادامه میدادیم که زنگ خوردزین اومد سمتم
ز_ ایول بازیت خوبه ها
ل_به تو که نمیرسمز_ نه بابا برعکس من به تو نمی رسم
لبخندی زدم
ل_من و با خودت مقایسه می کنی من از تو پایین تر
YOU ARE READING
Sweet love (ziam) (larry)
Romanceی پسر مو فرفریه چشم قهوه ای خیلی تصادفی با همسای جدیدشون که زین مالیک باشه برخورد می کنه..... جالب تر از اون اینه که زین همکلاسی اون پسرم هست و خب وجود زین خیلی خوبه چون باعث هم گروهی شدنش با لیام میشه و چه کارایی که نمی کنه برگردوندن اکیپ به هم...