اسمش سوئيته!
و اون...
اون زيباس
يه فرشته ي بدون بال
اون خوش حال ترين دختريه كه تا به حال ديدم
اون لبخند ميزنه! ميخونه و ميرقصه با اين كه عقيده داره به اندازه ي كافي توشون خوب نيست
اما من عاشق تمام حركات و صداي آرامش بخششم
عاشق صورت زيبا و لب هاي صورتيش
اونقدر عاشقشم كه حاضرم بشينمو ساعت ها تماشاش كنم
اونو خوب به خاطر بسپرمو بعد توي روياهاي آبنياتي ببينمش
خواب موهاي قشنگو بلندش،خواب لب هاي خندونش
اون..
اون منو ميبوسه و به خوش بخت ترين تبديلم ميكنه
اون دقيقا مثل اسمش شيرين و خوش مزه اس
عشق ميده و دوست داره عشق بگيره
گل هايي كه با دست لطيف اون مورده نوازش قرار ميگيرن رنگ تازه اي پيدا ميكنن و با لبخند اون لبخند ميزنن
پليوري كه اون برام بافته برام خوش شانسي مياره
پليوري به رنگ قرمز و سفيد كه حال و هواي عشق داره
حس خاصي داره
يه حس خوب! حس و بوي سوئيت
سوئيت
هميشه بهم ميگه قراره روزي برسه كه دلم بيش از حد براش تنگ ميشه و من...كاري جز نشون دادن يه لبخند و چشم هاي كمي ناراحت نيست كه بتونم انجام بدم
سرشو برگردوندو با چشم هاي قهوه ايش بهم نگاه كرد اما بادي كه وزيد باعث شد كمي از موهاش روي چهره ي خوشگلش رو بگيره بهم گفت : فكر ميكني ميخواي برم؟
سرمو تكون دادمو گفتم : تمام چيزي كه ميخوام اينه كه كنارم باشي
گوشه هاي لبش به سمت بالا سوق پيدا كردن و بيشتر بهم نزديك شد، بازوم رو بغل كرد و من موهاش رو بوسيدم
بعد از چند دقيقه نشستن توي اون سكوت عاشقانه و گوش دادن به صداي پرنده ها و باد،سوئيت بلند شدو با اون لباس بلند و سفيدش جلوم ايستادو دست هاش رو باز كرد
باد باعث شد كمي چشم هام رو ببندمو طبق هميشه موهام رو بهم ريخت اما من با لبخند به شيرين ترين فرد روي كره ي زمين زول زده بودم
شيرين ترينو خوشگل ترين! مخصوصا وقتي باد بين موهاش ميپيچه و دامن قشنگش رو به حركت در مياره
با چشم هاش خنديدو گفت :: اره دوباره
با همون چهره اي كه عاشق ها دارن بلند شدمو گفتم :: با كماله ميل
و كولش كردم تا بريمو زير درخت مورده علاقه ي سبزمون كه دوتايي به خوبي ازش مراقبت ميكنيم بشينيم
سوئيت كه دست هاش رو در گردنم حلقه كرده بود كمي سرش رو جلو آوردو يكي از اون بوسه هاي خوش طعمش رو به روي لپم زد
آروم خنديدم، از گوشه ي چشم هام بهش نگاه كردم و گفتم :: ميدوني دوستت دارم؟
و بعد از كمي مكث و غنچه كردن لب هاش-كاري كه موقع فكر كردن براي لوس كردن خودش پيش من انجام ميده- گفت :: ميدونمو منم دوستت دارم
كنار درخت به روي زمين گذاشتمش"تو دختر طبيعتي"
و بعد صورتش رو قاب گرفتمو لباي صورتيش رو بوسيدم........................
رأي و نظر لطفا :).x
YOU ARE READING
SWEET // Harry Styles
Fanfictionاز تمام حركاتش كه بي نهايت زيبا بودن،از هر بخشش عكسي ميگرفتمو اون هارو به ريسه هاي روشن افكارم مي آويختم