٢١-سيانور هاي وانيلي از هاوانا

291 36 40
                                    

آهنگ HAVANA از camila cabello حتما با این چپتر
____________________________________

۲۰۱۱
هاوانا
رانندگی‌کردن توی جاده های مرزی جوری بود که برندون دائم الخمر هر ازگاهی از شیشه ی لیمویی مرسدسمون بیرون میپرید و دل و رودش رو پشت یه درخت بالا میاورد ... با تاریک شدن هوا صدای زوزه ی شغال ها از صدای رینگ های کلاسیکم روی جاده ی خاکی بلند تر بود .

ایوان که سخت در تلاش برای نادیده گرفتن زوزه ها بود موج رادیو رو دست کاری میکرد اما ازونجایی که تقریبا به نقطه ی صفر مرزی کوبا وارد شده بودیم زبان همه ی کانال ها لاتین بود.

از توی آینه به لانا که لوله ی کلتش رو برق‌مینداخت و برندونی که کیسه کوچولوهای سفید رنگ با ارزشمون روی توی جعبه ی سیگار های کوبایی جاستزی میکرد نگاه کردم.

شاید چند سالی میشد که داشتن رابطه ی آمریکا و کوبا قدغن شده بود و برای رسوندن محموله ها به صورت حضوری به لطف برندون با یکی از رابط‌ های نیروی مرزی هماهنگی‌های لازم انجام و رشوه ها رد و بدل شده بود ، اما از سردی دستایی که هر از چند گاه توی انگشتا روی دندم قفل میشد تشخیص دادن عصبی بودن ایوان کار سختی نبود.

دستاشو توی دستم گرفتم و روی رونم گذاشتم ، فر‌های‌کوتاه و سفید -شیری رنگشو آروم نوازش کردم .
-در داشبوردو باز کن .
بدون اینکه نگاهم از تاریکی‌جاده و سیم خادار های مرزی بگیرم دستور دادم.

در داشبوردو با تردید باز‌کرد و بعد از کمی تعلل جعبه ی‌کنده کاری شده ی قرمز و طلایی رنگی‌رو بیرون کشید . درش رو باز کرد و شیشه ی پیچیده شده توی دستمال گردن رو با دقت وارسی‌کرد و بعد از چند دقیقه با چشم های‌گرد نگام کرد:
-از کجا گیرش آوردی هز؟
لبخند کجی زدم و شیشه ی سیانور رو توی جعبه برگردوندم ...
-بالاخره بایدیه پیشکش برای نیرو های مرزی کنار میذاشتم ایوان ، درسته برن؟

برن سری تکون داد :
-بد قلق و زبون نفهمن...دو برابر قیمت توافقی خرج ماتحتشون کردم و هنوز میخواستن بار صادراتی سیگارای کوبایی رو توقیف کنن...
و اما تازه وقتی به کانکس مرزی رسیدیم منظور واقعی برن رو درک‌کردیم.

صدای رادیوی لاتین زبان محلی رو بلند کردم و پنجررو پایین دادم ، به ایوان حتی اجازه ی باز کردن کمربند رو هم ندادم و خودم هم پیاده نشدم .
برن به عنوان تنها فردی که لاتین کمی صحبت میکرد پیاده شد ...

***
POV BRANDON
هفت تیر هامو قبل از نزدیک شدن به کانکس روی زمین گذاشتم و دستام رو بالا بردم:
-ASP
کلمه ی «افعی» رو با تلفظ لاتین به سختی ادا کردم .
چند دقیقه ای طول کشد تا مامور سیاه پوست قوطی تن ماهی دستش‌رو کنار بذاره و بعد از پاک کردن روغن ماهی باقی مونده روی سبیل هاش از پشت میز بلند شه. شکم بزرگش به میز گیر میکرد و کند پیش میومد :
-pecunia؟
بعد از اينكه سراغ پول ها رو گرفت دسته دلاري كه هري به طبيعي ترين شكل ممكن چاپ كرده بود رو بالا گرفتم .

Delirium[L.S]Where stories live. Discover now