guide to become a sad clown

CHARACTER ASK

خب اینم از جواب ها

لیام

-چند سالته؟
لیام: این داستان برخلاف چپتر های کمش طی یه مدت نسبتا طولانی اتفاق افتاده شاید از حدود بیست و یک تا بیست و سه سالگیم

-کی با زین بودی؟
لیام: خب رابطه ما در واقع خیلی پیچیده بود به خاطر همین می شه گفت یه جورایی هیچ وقت... خیلی وقت ها می خواستیم با هم باشیم اما هیچ وقت نشد

-کی با "اون" رفتی؟ زین رو فراموش کردی؟
لیام: کدوم؟ عزیزم باور کن آخر داستان می فهمی که چطور باید فراموش کردنش رو فراموش کنم
من:شیرین😑 اسپویل نکن برا خواننده ها!

-چرا تنهایی؟
لیام: من فقط یه پسر فقیرم که به خاطر رسیدن به آرزوهای بزرگم خونه رو ترک کردم و به یه شهر بزرگ رفتم

-چرا بوکس کار می کنی؟ به خاطر پول؟
لیام: بوکس برام درآمد خوبی داشت ولی بیش از اون بوکس عشق و علاقه منه جوری که مشت می زنی و حس خلا و بی وزنی بهت دست می ده بوکس رو از شغل های دیگه متمایز می کنه

-خودت داستان زندگیتو برای زین تعریف کرده بودی که انتظار داشتی اون برات تعریف کنه؟
لیام: اوایل نه... ولی کم کم باهاش حرف زدم زین منو از خودم هم زیباتر می شناخت

-چطور تونستی همچین کیر پرملات و ۲۸ سانتی برای خودت بسازی؟
لیام: ژنتیک فک کنم؟! نه نمی خوام از لحاظ ژنتیکی به این قضیه فک کنم

-بیچ اولین بوسه تون یادت هست؟
لیام: نه! متاسفم... ولی نه...

زین

-از کی نامه نوشتن رو شروع کردی؟
زین: ببخشید واقعا متاسفم ولی این ها نامه نیستن...

-در حال حاضر کجایی؟
زین: کنار تخت لیام... پشت یه میز نشستم و دارم می نویسم

-با کسی رابطه داری؟
زین: طبیعتا نمی تونم حین دادن جمله قصار بنویسم

-چند سالته؟
زین: بیست و دو

-چرا یه جنده شدی؟
زین: سوال و نحوه پرسیدنت یه کم گستاخانه نیست؟

-تنهایی کار می کنی یا تو بار و کلاب؟
زین: تنهایی

-امتحان کردی کار دیگه ای پیدا کنی؟
زین: این شغل ایده آل هیچ آدمی نیست...

-تا حالا فقط لیامو دوست داشتی؟ کس دیگه ای نبوده؟
زین: نه به جز لیام کسی نبوده

-برای چی می خوای این نامه رو برای لیام بفرستی که بخونه؟ می خوای برگردی یا چی؟
زین: این در واقع یه نامه نیست و قصد من هم فرستادنشون برای لیام نیست من فقط نیاز داشتم ذهنمو خالی کنم قلبم خیلی پر شده بود دائم حس می کردم داره منفجر می شه نمی دونم منظورم رو درست رسوندم یا نه؟

-چرا به این روز افتادی و دلقک شدی؟
-دلقک که فقط یه استعاره بود و برای چیزی که من امروز هستم یه عمر طولانی و یه توالی چندین ساله از وقایع رخ داد

-چقدر فک می کنی تا جملاتت قشنگ شه؟😂
زین: به اندازه ای فک می کنم که از جمله ای که می گم راضی باشم

-من اصلا نفهمیدم کی هستی یعنی مشکلت چیه؟
زین: فکر می کنم تا الآن به جواب رسیده باشی درسته؟

-چطوری انقدر دوسش داری؟
زین: کاش خودمم می فهمیدم کاش! اون موقع شاید به راه حل های بهتری می رسیدم ولی متاسفانه هیچ وقت نفهمیدم چرا یا چطور شد فقط فهمیدم که دور از اون هیچ چیز اونطور که باید نیست
اه چقدر کلیشه گفتم:/

خودم

-چند چپتره؟
-هنوز مطمئن نیستم سه یا چهار چپتر دیگه تموم می شه یعنی دوازده یا سیزده چپتر بعد تموم شدنش هم یه چپتر برای پاسخ به سوالات و توضیحات کلی و تقدیر و تشکر

-چرا انقدر خوب و کیوت می نویسی؟
-مرسی *blushing

-از پروپوزال چه خبر؟
-خیلی دوست داشتم بگم به زودی تصویب می شه😭🙁

-این داستان رو چجوری شروع کردی به نوشتن؟ منظورم اینه که یه فیلم یا یه کتاب یا یه نفر که واقعا اینطوریه رو دیدی؟
-اممم نه در واقع نه فیلم نه کتاب نه ملاقات با چنین شخصی هیچ کدوم از اینا نبود ایده اولیه داستان مربوط به خیلی وقت پیشه وقتی برای اولین بار آهنگ the boxer رو شنیدم ایده این داستان به ذهنم رسید البته داستان از دید لیام نه زین چند وقت پیش بود که نوشتن داستان از دید زین به ذهنم رسید و واقعا برای نوشتنش هیجان زده شدم هرچند الآن خیلی مطمئن نیستم خوب شده باشه

-چقدر تمرین کردی که تونستی انقدر خوب بنویسی؟
-اول اینکه ممنون جدا لطف داری نمی دونم انقدر خوب هست یا نه اما مسلما از اولین داستانی که نوشتم خیلی بهتر شده به هرحال از قدیم گفتن کار نیکو کردن از پر کردن است منم از داستان اول تا الان در حال پیشرفت کردن و یاد گرفتنم

-ددی من برات چی کم گذاشتم که سایه رو بهم ترجیح دادی؟
-عسلم! من کسیو بهت ترجیح ندادم!

-واسه این داستان از چیزی الهام گرفتی یا همینجوری بوده؟ چرا انقدر جمله هات تلخ و قشنگن؟
-قطعا چیزی بوده که ازش الهام گرفتم اما این لزوما به این معنی نیست که چیزی باشه که به نظر می رسه نمی دونم چطور بگم!!!
ممنون جدا نمی دونم ولی اینو می دونم که این جمله ها برای من واقعین نه فقط ماسک های مزین زیبا

خب اینم از این
امیدوارم تونسته باشم بدون اسپویل کردن پاسخ خوبی داده باشم

چیز زیادی ازش نمونده
خوشحال می شم دوست داشتید به دوستاتون معرفی کنید

ممنون که وقت می گذارید❤💛