ظرف بزرگ پر از پاپ کورن رو بغل کرده بود.
یه مشت پر برداشت و همه رو به زور داخل دهنش چپوند.با لپ هایی که تو پر ترین حالت ممکنشون بودن؛سعی کرد به ویدیویی که داشت می دید،لبخند بزنه،ویدیوی دریافت جایزه Brit award سال دو هزار و چهاردهشون.
وقتی هری پشت میکروفون با زمزمه پرسید "چی بردیم؟"، نتونست خودش رو کنترل کنه،دهنش رو باز کرد تا بخنده؛که تعدادی از پاپ کورن ها از دهنش بیرون افتاد و تعدادی هم پرید تو گلوش.
شروع به سرفه کردن کرد. چشم هاش پر از اشک شده بود و صورتش به رنگ قرمز دراومده بود. وقتی تونست دوباره نفس بکشه؛با بی حالی به پشتی کاناپه تکیه داد.
با صدای ممتد کوبیده شدن در،از جا پرید.
یکی پشت در بود و محکم و بی وقفه در می زد،انگار اصلا اعصاب نداشت.
-چه خبرته وحشی؟!
در حالی که به سمت در می رفت داد زد و ادامه داد:
-مگه زنگ رو ازت گرفتن مرتیکه غارنشین؟-تو الآن به شوهر من گفتی وحشی؟
صدای لویی بود که از اون طرف در می اومد. در همچنان داشت محکم کوبیده می شد.-غلط کردم.
نایل گفت و در رو باز کرد. هری که متوجه باز شدن در نشده بود؛همچنان داشت به حرکت هودش ادامه می داد و چند بار محکم با کف دست تو صورت نایل کوبید.-آییییی...!
نایل در حالی که دست هری رو گرفت؛گفت و ادامه داد:
-بسه دیگه،اومدم.لویی نایل رو کنار زد و داخل خونه شد. نایل همین طور که داشت با پایین لباس عینکش رو پاک می کرد؛دنبالش رفت.
-از بس جق زدی کور شدی.
لویی گفت و نایل با چهره بی حالت بهش نگاه کرد.-چی می گی دقیقا؟
نایل با قیافه سردرگم پرسید و سرش رو به یه سمت خم کرد.-دارم می گم مگه کوری که دست هری رو نمی بینی و سر راهش قرار می گیری و برای در زدنش مزاحمت ایجاد می کنی؟ دیگه حتی عینک ته استکانی هم برای جبران عوارض جق سنگینت کافی نیست.
لویی با لحن حق به جانبی گفت.نایل ابروهاش رو بالا برد و لب هاش رو با حالت متفکری جمع کرد. گفت:
-هری دنبالمون نیومده هنوز...-اِ!
لویی که انگار خیالش جمع شده بود؛گفت و ادامه داد:
-خب پس...-چند وقته که بهت نداده؟
نایل پرسید.-انقدر مشخصه؟
لویی گفت. دماغش رو چین داد و چشم هاش رو ریز کرد.
-حتی بیشتر از انقدر...
نایل با لحن دلسوزانه ای گفت و با حالت دلگرم کننده ای به پشت لویی ضربه زد.-برای امشب کلی برنامه داشتم؛تا اینکه یهویی توی گاو،زدی همه چیو خراب کردی.
لویی با حرص گفت و با انگشت وسطش به پیشونی نایل ضربه زد.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
I Can Count On YOU
Hayran Kurguوقتی که سال دو هزار و چهل شده و پسرا هنوز هم مناسب سنشون رفتار نمی کنن من کیمیام و این ها تصورات من از واندایرکشن سال دو هزار و چهل ئه Cover by:sstylik