تهیونگ: متوجه نمیشم....؟!جیمین: کودوم کنندس؟؟؟ و کودومتون شونده؟؟....
وای خدای من دلم میخواست الان از جیمین یه عکس میگرفتمممممم.... خیلی کیوت شده..
کوکی: هیونگ منظورت تاپ و باته؟
جیمین : حالا همون
یونگی: وایسید ببینم..... شما دو تا سکس داشتیدددد؟؟
کوکی: یونگی هیونگ....
یونگی: هیونگو درد.... تهیونگ نکبت چه غلطی با داداشه مم کردی؟؟؟؟ حالا وایسا یه لحظه.... تو تاپ بودی؟
سر تکون دادم...
یونگی: تو غلط کرددددددییییییییی چرا داداشه من باید درد بکشهههه؟؟؟ کوکی میمردی چیزتو میکردی توش؟؟
شترررررررررررررررق
هممون با دهن باز به سر پایین افتاده ی یونگی نگاه کردیم. و درست همون لحظه بود که جین هیونگ از پشت سر یونگی هیونگ اومد جلو.
جین: یاااا مین یونگی باره اخرت باشه از این حرفا حلو بچه ها میزنیااااا این پس گردنی هم بهت زدم تا یاد بگیری دیگه از این چرت و پرت ها جلو بچه نگی.
به قیافه ی یونگی نگاه کردم. معلوم بود که عصبانیه.
تا خواست برگرده و حرفی به جین هیونگ بزنه، جیمین دستش رو گرفت و بردش به بیرون از خوابگاه.
به کوکی نگاه کردم که با قیافه ای متعجب سعی در درک اتفاقات اخیر داره.
لبخندی زدم و من هم کوکی رو به بیرون از خوابگاه بردم تا یکم هوا بخوریم.
روز بعد:
از دید هوسوک:بعد از یه روز خسته کننده به سمت خوابگاه رفتم تا یکم استراحت کنم.
بعد از وارد شدن به خوابگاه بوی خوبی پیچید توی دماغم.
و تمام حواسم به سمت اشپزخونه و جینی که اونجا بود جمع شد.
داشتم میرفتم که ببینم جین هیونگ چی داره میپزه که غیر عمد غر غر هاش رو شنیدم.
جین: آه.... هی به نامجون نکبت گفتم اروم بکن تو.... گوش ک نمیده... الان من با یه کمر داغون و چند تا بچه ی گرسنه چی کار کنم؟
هوسوک: هیونگ....؟! نامجون چی کار کرده.....؟!
جین: * از اون جیغ های بنفش میکشد* یا حضرت اکسو تو اینجا چی کار میکنی؟؟؟
هوسوک: هیونگ خب اومدم ببینم چی کار میکنی. نگفتی بلا نامجون چ کرده؟؟
جین: به توچه؟؟ نه تو به من بگو به توچه؟؟ اصلا مگه به تو ربطی داره؟؟ واسه چی گوش وایسادی؟ ها؟؟؟ بدم چیزتو بِبُرن؟؟؟ها؟
هوسوک: هیونگ اروم باش... پریودی؟؟
و همون لحظه بود که ارزو کردم کاشکی اون جمله ی اخرو نمی گفتم....
YOU ARE READING
ʚ𝙔𝙤𝙪𝙧 𝙢𝙚𝙢𝙤𝙧𝙞𝙚𝙨ɞ
Fanfiction[C O M P L E T E] 🔮نام فیک: خاطرات تو 🔮نویسنده: ماری 🔮کاپل ها: یونمین(اصلی)، ویکوک، کمی نامجین 🔮خلاصه: جیمین پسری دبیرستانیه که چیز زیادی از گذشته ی مرموزش به یاد ندارع اما چی میشه وقتی که شخصیت اصلی خاطراتش رو ملاقات میکنه؟ Cover: kallamari