جهنم دره

102 21 53
                                    

اریک: هی پسرا . یه کوچولو فندق میخورین؟

اریک ، همون پیرمرد عصا داره ، در حالی که کلشو از بین صندلی پشتی رد کرده بود از من و هری این سوالو پرسید

نایل: خیلی ممنون اریک. اتفاقا گشنم بود

متیو: جای تو بودم هیچ وقت حتی دستمم به اونا نمیزدم

متیو در حالی که با حالت چندشی به اون فندقا نگاه میکرد این حرفو زد

هری : هی اریک از تو انتظار نداشتم. با فندق مسموم میخوای منو نایلو بکشی تا اخرش خونه نایلو صاحب بشی. من که میدونم چشمت اون خونه رو گرفته . هر روز اونجا کشیک میدادی

هری با خنده اینا رو گفت و سعی کرد جو شوخی ایجاد کنه که طبق معمول رید

متیو: مطمئن باش منو اریک قصد نداریم با کشتن شما دوتا خودمونو به فاک بدیم. البته شما ارزو میکردید اون فندقا مسموم باشن تا اینکه یه پیرمرد شکلات دور اونا رو لیس زده باشه و فندق توشونو در بیاره به شما تعارف کنه.میتونید هنوز نم دار بودنشو حس کنین اگه بهش دست بزنین.

فاک بهش. حالم بد شد. اون پیرمرد ،اریک، قطعا پدر بزرگ شیطانه. لعنتی نزدیک بود فندق تفیشو بخورم

اریک: هی مورفیِ پیر. تو حق نداری مشتری منو بپرونی

متیو: خفه شو . ۵ سال با این حقه فندق و بادومای تفیتو خوردم. نمیذارم بقیه رو هم گول بزنی
ازین به بعد شکلات بی مغز بگیر مثل خودت.

اریک: چرا وقتی میتونم یه گوشه بشینم و ببینم چطور ملت تفمو با اشتها میخورن این لذتو از خودم محروم کنم؟

متیو: تو یه عوضی کوتوله ای

اریک: چه ربطی داشت؟فعلا که یه نفر دیگه موقع راه رفتن سرش از بقل دیکم رد میشه

متیو: من نصفم رو ویلچره احمق . اگه میتونستم پاشم نشونت میدادم

اریک: فعلا که نمیتونی. هی نمایش تموم شد برگردین سر جاتون بی خاصیتا

منو هری که عین منگلا به دعوای اون دوتا پیرمرد خل چل نگاه میکردیم با داد اخر اریک سریع برگشتیم سر جامون

////

خیلی خب اقایون رسیدیم . امیدوارم از اقامت پنج روزتون لذت ببرین. با توجه با اینکه تور لیدر ندارین هر کاری دوست دارین بکنین. حالا بریزین پایین.

این صدای راننده ون بود که بعد از ترمز وحشتناکی جلوی یه تابلو راهنما که نشون میداد تا نزدیک ترین روستا پنج کیلومتر فاصلس نگه داشت.

_
نایل: وایسا ببینم هنوز ۵ کیلومتر تا روستا مونده نمیتونی مارو اینجا پیاده کنی. تازه تور لیدرم نداریم

راننده ون که مشخص بود اصلا حوصله نداره از توی اینه زل زد و گفت

ورود با ماشین تا محدوده ۵ کیلومتری روستا ممنوعه. نیاز به تور لیدرم ندارین روستا کوچیکه

the same eyes [L.S | Z.M]Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon