- .. اسم من آرتوره.
- مرلین.
آرتور خنده رو توی صدای مرلین تشخیص داد، سرش رو سمت مرلین چرخوند. گوشه لب های مرلین بالا رفته بود و برجستگیِ استخوون های گونه اش توی نورِ کم کاملا پیدا بود. آرتور با خودش فکر کرد کجای حرفش خنده دار بود..؟
- تو دختری؟؟ این استخوون های گونه چیه دیگه؟؟
لبخند مرلین پر رنگ تر شد.
- هان؟؟ چرا میخندی خو؟؟؟
مرلین جوابی نداد و به لیوانش خیره شد. آرتور بیخیال جواب سؤالش شد و محتویات لیوان رو مزه کرد.
- فوق العادست! خیلی خوشمزه است.
مرلین به لبخندی کفایت کرد. سیگاری از جیبش بیرون آورد و روشنش کرد. پک های عمیقی بهش میزد انگار که روحش داخل اون یه نخ سیگاره و باید با تمام وجود اون رو داخل بدنش بکشه. نگاهی به آرتور انداخت، سیگار رو سمتش گرفت.
- یه نخ میخوای؟
- نع. من سیگار نمیکشم.
مرلین شونه هاشو بالا انداخت. بعد از چند دقیقه با کنجکاوی پرسید:
- از خونه فرار کردی؟
- آره.
- از سر و وضعت معلومه مثل پرنسس ها زندگی میکنی.. چرا فرار کردی؟
آرتور جواب نداد. مرلین پرسید:
- کجا خودتو میشوری؟
- لعنتی حتی فکرشم نمیتونی بکنی! تو توالت عمومی. توی عمرم کاری شرم آور تر از این انجام نداده بودم.
- چرا مراکز ورزشی رو امتحان نمیکنی؟
- واسه چی؟!
- واسه شرکت تو المپیک! واسه تمیز شدن دیگه.
- همم بد فکری نیست!
- اگه خواستی فردا با هم میریم که نشونت بدم.
- هوم.. باشه..
بلند شد و سمت ماشینِ پارک شده رفت. آرتور با تردید بلند شد. نگاهی به ماشین انداخت و دنبال مرلین راه افتاد.
- اینجا خونته؟
- بله، قصد مسخره کردن که نداری؟؟
- نه.
مرلین نگاهی به صندلی که کوله آرتور کنارش روی زمین بود انداخت.
- میخوای با هم بخوابیم؟
- چییییییییییی؟؟؟ منظورت چیه؟؟؟! حرفشم نزن!!!!
مرلین با بهت به آرتور نگاه کرد. آرتور چشم هاش گرد شده بود و عقب عقب میرفت.
STAI LEGGENDO
I'm Parked Here.
Storie d'amoreاین فن فیکشن رو 3 سال پیش نوشتم. بچه و خام و پر از اشتباه و خطائه ولی تصمیم گرفتم تغییرش ندم تا به خودِ گذشته ام بی احترامی نکرده باشم. پس ممنون میشم شما هم با اشتباه هاش کنار بیاید ^^ :ایده ی اولیه و عکس ها و بیشتر اتفاق های داستان از این فیلمه "Pa...