Part 2

75 18 9
                                    


- .. اسم من آرتوره.

- مرلین.

آرتور خنده رو توی صدای مرلین تشخیص داد، سرش رو سمت مرلین چرخوند. گوشه لب های مرلین بالا رفته بود و برجستگیِ استخوون های گونه اش توی نورِ کم کاملا پیدا بود. آرتور با خودش فکر کرد کجای حرفش خنده دار بود..؟

- تو دختری؟؟ این استخوون های گونه چیه دیگه؟؟

لبخند مرلین پر رنگ تر شد.

- هان؟؟ چرا میخندی خو؟؟؟

مرلین جوابی نداد و به لیوانش خیره شد. آرتور بیخیال جواب سؤالش شد و محتویات لیوان رو مزه کرد.

- فوق العادست! خیلی خوشمزه است.

مرلین به لبخندی کفایت کرد. سیگاری از جیبش بیرون آورد و روشنش کرد. پک های عمیقی بهش میزد انگار که روحش داخل اون یه نخ سیگاره و باید با تمام وجود اون رو داخل بدنش بکشه. نگاهی به آرتور انداخت، سیگار رو سمتش گرفت.

- یه نخ میخوای؟

- نع. من سیگار نمیکشم.

مرلین شونه هاشو بالا انداخت. بعد از چند دقیقه با کنجکاوی پرسید:

- از خونه فرار کردی؟

- آره.

- از سر و وضعت معلومه مثل پرنسس ها زندگی میکنی.. چرا فرار کردی؟

آرتور جواب نداد. مرلین پرسید:

- کجا خودتو میشوری؟

- لعنتی حتی فکرشم نمیتونی بکنی! تو توالت عمومی. توی عمرم کاری شرم آور تر از این انجام نداده بودم.

- چرا مراکز ورزشی رو امتحان نمیکنی؟

- واسه چی؟!

- واسه شرکت تو المپیک! واسه تمیز شدن دیگه.

- همم بد فکری نیست!

- اگه خواستی فردا با هم میریم که نشونت بدم.

- هوم.. باشه..

بلند شد و سمت ماشینِ پارک شده رفت. آرتور با تردید بلند شد. نگاهی به ماشین انداخت و دنبال مرلین راه افتاد.

- اینجا خونته؟

- بله، قصد مسخره کردن که نداری؟؟

- نه.

مرلین نگاهی به صندلی که کوله آرتور کنارش روی زمین بود انداخت.

- میخوای با هم بخوابیم؟

- چییییییییییی؟؟؟ منظورت چیه؟؟؟! حرفشم نزن!!!!

مرلین با بهت به آرتور نگاه کرد. آرتور چشم هاش گرد شده بود و عقب عقب میرفت.

I'm Parked Here.Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora