♡|سه نفره|♡

7.5K 711 40
                                    

هر سه نفرمون روی کاناپه نشسته بودیم و جیمین بینمون بود
_ح..حالا چیکار کنیم؟
جیمین با نگرانی پرسید و جونگ کوک گفت:
_باید چند تا قانون برای خودمون بزاریم!
از حالت تکیه درومدم و گفتم:
_با این که ازت بدم میاد فکر خوبیه!
جونگ کوک هم کار من رو تکرار کرد و گفت:
_اولیش اینکه که بدون هم تو تخت نمیریم حتما باید سه نفری باشه.
اخم کردم و با کنایه گفتم:
_چیه میخوای سکس منو ببینی یاد  بگیری؟
جونگ کوک اخمش پر رنگ تر شد و گفت:
_فقط این که نمیخوام در حق هیچکدوممنون نامردی بشه.
بینمون سکوت افتاد و من بعد از فکر کردن گفتم
_برای اینکه که کی اول سکس کن سکه میندازیم یا سنگ کاغذ قیچی میکنیم!
جونگ کوک سرش رو تکون داد  من نگاهم به جیمین افتاد. ناراحت بود و داشت به دستهای قفل شده به همش نگاه میکرد.
اه کشیدم و گفتم:
_اما من بازم نمیخوام با تو جیمین رو شریک بشم اون واسم مهمه!
جیمین آروم نگاهم کرد و من لبخند زدم.
_بیا یه شرط دیگه بزاریم کیم! هر کی جیمین رو حامله کرد ، جیمین برای اون میشه!
نفسم رو محکم فوت کردم و گفتم قبوله.
جونگ کوک دستش رو به سمتم دراز کرد و من هم باهاش دست دادم. جیمین نگران به نظر میرسید خم شدم و سرش رو بوسیدم و جونگ کوک هم با اخم به ما نگاه کرد.
...
تا ساعت شیش شد سریع لباسم رو عوض کردم و به سمت ماشینم رفتم. دلم میخواست روکش فرمون رو به روم رو جر بدم چون توی ترافیک گیر کرده بودم. وقتی بالاخره به اون ساختمون لعنتی رسیدم، سریع با نشون دادن کارتم  داخل رفتم و با اسانسور به طبقه مورد نظر رفتم. وقتی در رو باز کردم جونگ کوک رو دیدم که داره دست و پاهای جیمین رو میبنده
_هی داری چیکار میکنی؟جونگ کوک از مقابل جیمین بلند شد و رو به روم ایستاد. دکمه های لباسش باز شده بود استینهاش تا خورده بود.
_مگه نمیبینی؟ دارم دست و پاش رو میبندم.
کلید رو از دست جونگ کوک گرفتم و مشغول باز کردن اون دستبند و پا بند شدم
_دیگه اینکارو نکن خوشم نمیاد!
جونگ کوک هوفی کشید و به سمت اتاق سکس رفت.
صورت ترسیده جیمین رو بوسیدم و بعد بهش لبخند زدم و گفتم:
_قول میدم بچه ای که توی شکمت کاشته میشه بچه من باشه!
چیمین لبخند زد و من دستش رو گرفتم و به سمت اتاق بردم. وقتی تو اتاق رفتم طنابی رو که از وسط تاج تخت اویزون شده بود دیدم و به جونگ کوک گفتم
_طناب؟ برای چی؟
اون نیشخند زد و گفت:
_هر دفعه که نمیشه یه استایل رو بریم! باید متفاوت باشیم!
جیمین رو روی تخت بردم و مشعول لخت کردنش شدم. جالب بود که باز هم فقط یه لباس مردونه بدون هیچ لباس دیگه ای تنش بود. جونگ کوک پشت سرم گفت:
_شیر یا خط؟
برگشتم و نگاهش کردم. توی دستش یه سکه داشت و یکی از ابرو هاش رو بالا داده بود.
_شیر!
جونگ کوک سکه رو بالا انداخت و سکه روی کف دستش فرود اومد.
خط بود.
جونگ کوک دست جیمین رو گرفت و به تک طنابی که اویزون شده بود بست.
_امیدوارم بهش صدمه نزنی!
کتم رو دراوردم و روی صندلی که اونجا بود انداختم.
روی تخت رفتم و نشستم و به تاجش تکیه دادم. روی جیمین به من بود و مضطرب به نظر میرسید. جونگ کوک پشتش رفت و شلوارش رو پایین کشید
البته که با وجود بزرگ بودن عضوش، کوچیکتر از من بود.
اگه قبلا هم مدرسه ای بودیم به خوبی به فاکش میدادم.
جونگ کوک خواست وارد جیمین بشه که سرش داد زدم
_چه علطی میکنی؟ باید قبلش لوب بزنی!
جونگ کوک با گیجی نگاهم کرد و گفت:
_فکر کردم اینطوری...
_نه احمق اینکاد باعث درد اومدن جیمین میشه وگرنه اون تو خیسه!
رفتم و از وسایل ها قوطی لوب رو برداشتم و سمتش پرت کردم و بعدش سر جام نشستم. جونگ کوک با گیجی کمی لوب روی عضوش رسخت و من سرش داد زدم
_بچه احمق جیمین رو هم چرب کن!
اون بدون اینکه چیزی بگه کاری که گفتم رو انجام داد. شاید خیلی ادعا داشته باشه اما معلومه اولین سکسش رو دیروز انجام داده!
روم رو اونور کردم تا وارد شدنش رو نبینم. جفتشون روی زانوهاشون ایستاده بودن و جیمین به لطف طنابی که  به دستش بسته شده بود نمیتونست تکون بخوره. وقتی جونگ کوک حرکت کرد تونستم صدای ناله جیمین رو بشنوم. چشمام رو بستم و سعی کردم که اروم بشم. وقتی اون ناله ها ادامه داشتن فهمیدم که جیمین هیچ لذتی از این کار نمیره!
برگشتم و بالاخره به جیمین نکاه کردم. با ترس من رو نگاه میکرد. صورتش قرمز بود و اشک اون رو خیس کرده بود. سر جونگ کوک داد زدم
_جئون احمق سعی کن پردشو پیدا کنی!
_تو دخالت نکن کیم عوضی!
جونگ کوک داد زد و جیمین محکم چشماهاش رو بست.
نتونستم طاقت بیارم و به سمت جیمین رفتم و روی زانو هام ایستادم و شروع کردم به بوسیدنش! 
دستم رو پشت کمرش بردم و محکم بقلش کردم. میدونم با این کارم دارم جونگ کوک رو عصبی میکنم. وقتی جونگ کوک بالاخره از جیمین پس کشید دهن جیمین رو ول کردم و چهره خوشگلش رو برنداز کردم.
به سمت جونگ کوک که بی حال روی تخت افتاده بود برگشتم و گفتم
_نمیحوام مصخرت کنم اما ببین و یاد بگیر که من چیکار میکنم.
جونگ کوک جاش رو به من داد و مثل من رفت و روی تخت نشست و پشتش رو به تاج تخت تکیه داد.
از روی تخت بلند شدم و دنبال حلقه ای که قبلا استفاده کرده بودم گشتم. پیداش کردم و به سمت جیمین رفتم
_چیکار میکنی اون که ارضا نمیشه!
با اخم به جونگ کوک نگاه کردم و گفتم
_چون تو بلد نیستی چیکار کنی بچه!
اون اخم کرد و لم داد و من رو نگاه کرد
پشت سر جیمین رفتم و لباسم رو کاملا دراوردم و زیپم رو پایین کشیدم. روی عصوم لوب ریختم و عصوم رو اروم داخل جیمین بردم. اروم سر شونه جیمین رو بوسیدم و دستم رو به سمت نوک سینش بردم. خیلی اروم داخل جیمین حرکت کردم و سعی کردم هم پرده باکرگیش و هم پروستاتش رو هدف قرار بدم. طول نکشید که ناله کش دار جیمین رو شنیدیم
جونگ کوک با تعجب من رو نگاه میکرد. دلم نمیخواست که فقط اونجا بمونه و نگاهم کنه پس با نفس نفس گفتم
_اونجا نمون بیاو و ... بب..ببوسش!
جونگ کوک اومد و روی زانوهاش ایستاد و شروع کرد به بوسیدن جیمین. انگار که کارش رو خوب یاد گرفته بود چون بوسه هاش رو پایینتر برد و سینه پسر رو تو دهنش کشید
جیمین از لدت زیاد به طناب چنگ میزد و خودش رو بالا تر کشید. وقتی نزدیک بود به کامم برسم به جونگ کوک گفتم تا حلقه رو دربیاره و اون با ازاد کردن جیمین پسر رو به ارگاسم رسوند. داخل جیمین اومدم در حالی که محکم از لذت گردن پسر رد گاز میگرفتم. اون هیچوقت خسته کننده نمیشه. حتی اگه جونگ کوک اینجا باشه

💡 slomb 💡Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora