(یک عدد فضول)-part1

38K 2.3K 510
                                    

❌*های گایز امیدوارم از این بوک لذت ببرید و یه چیزیو همین اول بگم...
این بوک از روی یه سریال باز نویسی شده و با پایان متفاوت با سریال .
و راجب یه مشت مریض بگم: ممنون میشم نیاید عین کسایی که راه نابودی تحریم پیدا کردن تو کامنتا چرت پرت بنویسید.❌

زندگی من از همین الان به عنوان یه دانشجو سال اولی شروع میشه

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.

زندگی من از همین الان به عنوان یه دانشجو سال اولی شروع میشه ...

همه چیز از اونی که فکر میکردم بهتر داره پیش میره..
با اینکه پدرم منو مجبور کرد بیام خوابگاه, لااقل دوستو رفیقای مدرسم باهامن.

حتی یه هم اتاقی فوق العاده دارم.
اون خیلی خوش قیافست واقعا جذاب خوش استایله.. و خیلیم مهربون مودب.

فکر کنم همین سال اول باهاش صمیمی بشم و کلی تو درسا بهم کمک کنه فک کنم رفیقای خوبی بشیم.

من یه پسر شلوغم پر جنب جوشم و خب مشخصا معلومه که تو تیم فوتبال دانشگاه هم هستم با بهترین دوستم جیمین.

میشه گفت بین دخترا من یه پسر بامزه و دوستداشتنیم :)
ولی زیاد باکسی گرم نمیگیرمو سرم تو لاک خودمه من جئون جانگکوکم و خب یه مورد جزئی ,من از همجنسگراها متنفرم..

تو یه روز معمولی که بعد فوتبال مدرسه مشغول عوض کردن لباسام تو رختکن بودم باشنیدن صدای دوییدن سرم برگردوندن سمت در دیدم صمیمی ترین دوستم نفس نفس میزنه...

جیمین : هی کوکی..

پوکر نگاهی بهش کردم گفتم چته؟ چرا انقدر عجله داری نفس بکش...

جیمین: میدونستی؟

جانگکوک:چیو ؟

جیمین:هم اتاقیت.....

کوک: خب؟؟؟

جیمین : اون گِی

با شنیدن حرفش شکه شدم و از عصبانیت میخواستم محکم بکوبم به کمد رختکن...

بله در کمد محکم کوبیدم و با اخم برگشتم سمت جیمین:* تو الان چی گفتی ؟*

بله در کمد محکم کوبیدم و با اخم برگشتم سمت جیمین:* تو الان چی گفتی ؟*

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.
👅💦My crazy bunny🐰حيث تعيش القصص. اكتشف الآن