اول از همه چیز،خیلی ممنون که تبعید شدگان رو برای خوندن انتخاب کردید.باعث افتخارمه که من و کارم مورد پسندتون بوده و امیدوارم ازش لذت ببرید و حس نکنید که وقتتون تلف شده.✨💕
دوم،عزیزای دلم این فیک به ❌هیچ عنوان ترجمه نیست و کپی هم نیست!❌ اما به هر حال ممکنه مواردی باشه که من خبر نداشته باشم ولی این رو بدونید که تمام تلاشم رو کردم که شبیه هیچ ایده ی دیگه ای نباشه و نمی تونید باور کنید تا چه حد رو این مسئله حساسم و تاحالا چندین بار روند داستان رو با فهمیدن اینکه ممکنه جاییش تا حدودی شباهتی با کار های دیگه داشته باشه تغییر دادم.برای من همین که شما بدونید چقدر برای کیفیت کارم تلاش کردم کافیه.ابدا ادعایی ندارم نه راجب قلمم نه راجب داستانم ولی بابتش زحمت کشیدم و برام با ارزشه.💛
و سوم و آخرین مورد،خواهش می کنم لطفتون رو از من دریغ نکنید و نظراتتون رو حتما باهام به اشتراک بزارید.مسلما خیلی تو روند داستان و انگیزه ی من تاثیر داره پس خواهش می کنم به فکر دل منم باشید:(
خیلی دوستتون دارم خیلی:)❤️💙
!توجــــــــــــــه!
"کایهون شیپرای عزیزم ، این فیک سه زوج اصلی داره که کایهون یکی از اون زوج هاست. در داستان به طور کامل به هر سه زوج پرداخته می شه اما مجبورید کمی برای روند آشنایی زوج ها با هم دیگه صبر کنید.
ممنون از توجهتون.لاو لاو لاو"
YOU ARE READING
Exileds ✨🌘
Fanfiction🛡خلاصه: 🔥بکهیون بیست و پنج ساله به تازگی والدینش رو در حادثه ای از دست داده و برادر کوچکترش سهون، بک رو مقصر این اتفاق می دونه. اما چی می شه اگر سهون وقتی تصمیم به بخشش برادرش بگیره که سر و کله ی یه شاهزاده ی دوازده هزار ساله تو زندگی بکهیون پیدا...
