کوکی
به جیمین هیونگ زنگ زده بودم و قرار بود خودشو سریع اینجا برسونه و همینکارو کرد!
اون لعنتی الان سه ساعته که منو اینجا سر کار گذاشته!
بهرحال هیچوقت فکر نمیکردم ساعت سه تا شش صبح یه کوتوله منو سرکار بزاره!
.
.
.
.
.
جیمینجونگکوک احمق ساعت سه به من زنگ زد که برم اونجا اما خب من خوابم میومد و قطعا که با یونگی مشروب خورده بودم خمار بودم پس خوابیدم
به سختی ساعت شش پاشدم و به سمت لوکیشنی که جونگکوک فرستاده بود حرکت کردم
تقریبا بعد نیم ساعت رسیدم و جونگوک رو دیدم!به ستمتش رفتم و رو صندلی جلوییش نشستم
و اون مثل یه گاو هی بر و بر نگام میکرد
-ها؟ چیه؟چرا اینجور نگام میکنی؟خوابم میومد خوااااب!کدوم احمقی میتونه ساعت سه صبح بیاد دنبال ی احمق دیگه؟؟من حتی تا چن دقیقه نمیدونستم چی داری میگی!الان انتظار داری بیااام؟؟؟؟؟
+یه نفس بکش هیونگ برا خودت میگم!
-ب تو چه؟؟نفس کشیدن من ب تو عنونه چه؟؟
+هیونگ من سه ساعته اینجا منتظر تو ام!حالا کسیم ک فحش میخوره منم؟؟
-اره
+چقد تو پررویی!
-ب تو هیچ ربطی نداره!
+باشه باشه فقط بیا منو ببر خونه
-وایسا! تو اصلا چته؟
+هیچیم نیست
-نه یه چیزیت هست به هیونگ بگو
+هیچی دیشب با کسی ک اصلا نمیشناختمش سکس داشتم
-ها؟؟؟
+سکس داشتم
-شوخیه بامزه ای بود
+شوخی ندارم
-اخه کی با تو میخوابه؟؟؟
+حالا یکی بهم لطف کرد و باهام خوابید!
-واقعا لطف کرده!حالا کی هست؟
+تهیونگ
+اینو دیگه واقعا داری گوه میخوری
-نه خیلیم جدی گفتم
+از تو انتظار نداشتم!اخه تو پخمه چیو ب این چیزا؟؟
-تروخدا ولم کن حوصله ندارم بیا بریم خونه
+باشه پاشو برو سوار ماشین شو
با کوکی از کافه بیرون اومدیم و سوار ماشین شدیم
وقتی ب خونه رسیدیم کوکی هیچی نگفت و ب سمت اتاق خوابش رفت میدونم ک خستس
.
.
.
.
.
کوکیحوصله هیچ چیزی رو نداشتم
یه دوش پنج دقیقه ای گرفتم میخواستم بخوابم اما نمیتونستم فکرم مشغول بود!
من چطور همچین خریتی کردم؟؟جیمین هیونگم ک هی مسخره میکنه!
ولی واقعا حس خوبی نسبت ب هیچ چیزی رو ندارم نمی خواستم اینجوری بشه نه حداقل الان نه حداقل با همچین ادمی!
من حتی نمشناختمش!هیچ چیزی رو راجبش نمیدونم!ولی باهاش سکس داشتم و این اذیتم میکنه
می خواستم اولین سکسم حداقل با ادمی باشه ک میشناسمش!
اصلا چطوری من ببینمش و طوری تظاهر کنم ک هیچ اتفاقی نیوفتاده؟؟تو فکر بودم که صدای گوشیم اومد
از اینستاگرام بود!
Kimtae: هی بان بان
Cuetikook:هی
Kimtae:او تو مثل یه ادم نرمال سلام کردی
Cuetikook:اصلا لیاقتشو نداری!
Kimtae:تو حتی منو نمیشناسی
Cuetikook:که چی؟
Kimtae:پس نمیتونی درموردم نظر بدی
Cuetikook:منم علاقه ای ب نظر دادن درمورد تو و یا حتی حرف زدن با تو رو ندارم
Kimtae:بانی پررویی هستی
Cuetikook:و این ب خودم ربط داره
Kimtae:اره درسته
Cuetikook:پس شب خوش
Kimtae:بانی احمق الان روزه!
Cuetikook:حالا هرچی
لعنت به من ک نمیتونم مثل یه ادم حرف بزنم ساعت هفت صبح ب یارو میگم شب خوش!!
![](https://img.wattpad.com/cover/197352562-288-k759781.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
Story of my life
Fiksi Penggemar+زود باش بگو! _چیو؟! +اینکه دوسم داری! _دیره!خیلی دیره! کاپل:vkook🔞