ep5

2.1K 226 9
                                    

«جونگ کوک»

با جیمینی هیونگ تو حیاط مدرسه روی نیمکتی که فقط مخصوص خودم و جیمینی هیونگ بود نشسته بودیم جیمین هی داشت درمورد همون شیر برنجیه حرف میزد و ذوق میکرد منم مثلا داشتم به حرفاش گوش میدادم!!

جیمین:خیلی هیجان زدم نمیدونم چیکار کنم بنظرت کی پیام میده؟اصلا چرا پیام نمیده؟!!مگه فالوم نکرد؟خب باید پیام میداد دیگه!!!

کوکی:اره

جیمین:چی اره؟اصلا به حرفام گوش میدادی جهش یافته؟؟؟؟

کوکی:اره و باید بگم که افکارت خیلی بچگانس فالوت کرده که چی؟؟الان انتظار داری عاشقی چیزی باشه؟؟

جیمین:نه اما حداقل باید پیام میداد

کوکی:چرت میگی!!

جیمین هیونگ با نگاه بزخیش نگام میکرد اما خب من فقط واقعیتو گفتم!!صدای نوتفیکشن گوشیم اومد گوشیمو چک کردم همون دیک هد دیروزی بود!!!

Kimtae:هی بانی فیس
Kimtae:امروز خیلی کیوت بنظر میای

Cuetikook: و این به تو هیچ ربطی نداره

Kimtae:میدونم!بان بان

Cuetikook:منو با این القاب مزخرف تر از خودت صدا نکن

Kimtae:علاوه بر کیوت بودن بد دهنم هستی بانی فیس

Cuetikook:اینم به تو ربطی نداره دیک هد

Kimtae:ناراحتم کردی بانی فیس!

Cuetikook:برام مهم نیس

Kimtae:برات مهم هست و تو اینکه بهت پیام میدمو دوس داری بانی فیس

Cuetikook:توهمی هم هستی!

Kimtae:پس چرا جوابمو میدی وقتی دوس نداری؟

Cuetikook:برو به درک

جیمین:هی کوک با کی حرف میزنی؟؟؟

کوکی:هیچکس

جیمین:کو؟؟ببینم!

کوکی:شخص مهمی نیست از دیروز پیام میده و من نمیشناسمش

جیمین:و تو نباید اینو به من بگی عوضی جهش یافته؟؟؟برات غریبه شدم؟

کوکی:این کلیشه بازی دیگه چیه هیونگ؟؟خب وقت نشد بگم و اصلا هم مهم نبود

جیمین:اره وقت نبود نیست که صاحب چن تا شرکتی منم بودم وقت نداشتم

کوکی:خب دیگههه!بهت گفتم که اصلا نمیشناسمش
 
جیمین:خوشگله؟؟اسمش چیه؟

کوکی:نمیدونم هیونگ‌ عکس پرو اینستاشم سیکس پکای لعنتیشه

جیمین:اووو بده ببینمش

گوشیمو بهش دادم تا نگاش کنه و طبق چیزی که همیشه از هیونگ‌ انتظار دارم شروع کرد به تعریف کردن ازش!

جیمین:لنتیییی چه چیزیه عاشقش شدم. خب خنگ چرا یکم درست حسابی جوابشو نمیدی؟؟

کوکی:چون اصلا نمیشناسمش

جیمین:خب سعی کن بشناسیش تو حتی بهش فرصت ندادی که خودشو معرفی کنی

کوکی:چمیدونم هیونگ

جیمین:خنگی دیگه

کوکی:باش من خنگ تو خوب

نمیدونم چرا اما واقعا این مدت حوصله هیچیو نداشتم!!الانم فقط دوس دارم مدرسه کوفتیم تموم شه و برم خونه.بلخره مدرسه تموم شد و با جیمین هیونگ به خونه برگشتیم جیمین هیونگ امشب رو پیش ما میموند چون خانوادش خونه نبودن و جیمین هیونگ هم از تنهایی متنفره!!

جیمین:هی کوکی فردا شب یه مهمونیه میای بریم؟

کوکی:کجا؟

جیمین:یه بار معروف هست خیلی خفنه

کوکی:داری باهام شوخی میکنی؟واقعا الان انتظار داری من بدونم اون بار کجاست؟

جیمین:میدونی که ادرس یابیم قوی نیست

کوکی:خب لنتی مگه ادرسش نوشته نشده؟؟؟فقط بخونش!!

جیمین:حوصله خوندشو نداشتم خودت گوشیو بگیر بخون ادرسو

کوکی:خنگ!

جیمین:خودت خنگ جهش یافته عوضی!

کوکی:باشه توام گوشیرو بده ببینم کجاست

گوشیرو از جیمین هیونگ گرفتم و ادرسو نگا کردم یکی از بزرگترین بارای سئول بود!!

کوکی:اینکه اصلا مارو راه نمیدن سنمون زیر سن قانونیه

جیمین:میدونم

کوکی:پس چجوری میخوای بری؟

جیمین:این مهمونی رو یکی از بچه های مدرسه گرفته مارو هم دعوت کرده پس میتونیم بریم

کوکی:اهاا

جیمین:اها وکوفت فردا شب باید بریم نمیتونم و حوصله ندارم رو هم نداریم باید بیای

کوکی:خب من الان اصلا چیزی گفتم؟

جیمین:حقم نداری بگی باید بیای!

کوکی:باشه میام

روی مود خوبی نبودم اما خودمم دوس داشتم به یه پارتی چیزی برم چون این مدت همش یا مدرسه بودم یا خونه






Story of my lifeDove le storie prendono vita. Scoprilo ora