این یه خداحافظیه اما من با سلام شروعش میکنم.
پس سلام.بزارید از ایده و نوشتن "روز شمار" براتون بگم.
فقط یک جرقه بود.
دفتری که توش لیریکس آهنگ های مورد علاقم رو مینویسم رو به روم بود، و بعد اولین کلمات نوشته شدن.از همون اول، میخواستم داستان روند ساده ای داشته باشه و یه شورت استوری توی ذهنم بود.
همین ها رو هم روی کاغذ پیاده کردم.کلندر از همون اول قرار بود کلندر باشه. به همین سادگی و به همین شیرینی.
نظر شما رو راجع بهش نمیدونم ولی من از نوشتن و خوندنش لذت بردم هر چند به نظرم کمی کلیشه ای بود.
داستان ساده بود اما من سعی کردم با کلمات بهش روح ببخشم که نمیدونم تا چه حد موفق واقع شد.نظرتون رو راجع به این شورت استوری، در غالب کامنت برای همین پاراگراف حتما باهام درمیون بزارید.
احتمالا من نوشتن رو در غالب شورت استوري های متنوع ادامه خواهم داد و خدا نویسندگی رو لعنت کنه چقدر دارم رسمی حرف میزنم!
درباره ی پایان داستان هایی که در آینده خواهم نوشت، یا اصلا همین "روز شمار" و پایان هپی اندینگش باید بگم که:
من به شخصه، اکثرا مواقع ناراحتی میام واتپد و خوندن یه فنفیکشن رو شروع میکنم بلکه کاپل مورد علاقم در غالب یه داستان بتونن یکم لبخند روی لبم بیارن یا حداقل، از خوندن فنفیکشن لذت ببرم.
و محض رضای خدا معلومه که من داستان های سد اندینگ خوندم اما ما توی زندگیمون به قدر کافی بدبختی و ناراحتی داریم، شرایط به اندازه ی کافی برای همه سخت هست و من دوست ندارم خواننده ها با یه پایان غم انگیز اشک بریزن.
پس احتمالا بوک های بعدی من هم هپی اندینگ هستن، البته من توی یه توضیح کوچولو بهتون میگم که پایان داستان سد خواهد بود یا هپی.حالا که کلندر تموم شده، دوست دارم تعداد خواننده ها بیشتر بشه و من عاشق اینم که کامنت هاتون رو بخونم...
اگه میتونید، لطفا دوست هاتون رو تگ کنید و اینجور چیزا=)
و من از تمام کسایی که کامنت هاشون رو بی جواب گذاشتم عذر میخوام.و از تک تک شماها ممنونم.
من و کلندر تک تک شمارو دوست داریم♡پن:من یه آدم کصخلم که همیشه در حال گذاشتن کامنتای "مغملمیممقشم" برای فنفکیشنای لری و زیام هستم و خودمم درک نمیکنم چرا وقتی موقع داستان خودم میشه با جدیت سخنرانی میکنم......
به هرحال من یه فنگرل مثل شماها هستم پس راحت باشید لطفا:)تا فنفیکی دیگر بدرود...
YOU ARE READING
Calendar! |L.S|
Fanfictionجایی که لویی به طور یواشکی، عاشق یکی از هم کلاسی هاشه. و از روزی که اون رو برای اولین بار دیده، روز های سپری شده ی روی روزشمارش رو با خودکار سبز رنگ خط میزنه. ______ -دوستت دارم لو. آوای خارج شدن این سه تا کلمه از بین بوسیدنی ترین عضو صورتت، باعث...