-one-

2.2K 256 67
                                    


"جنی از بلک‌پینک و کای عضو اکسو به هم زدنشون رو تایید کردن"

"جنی و کای بعد از پخش شدن خبر قرار گذاشتنشون از هم جدا شدن"

"جنی و کای رابطشون رو بهم زدند و فن ها از این بابت ناراحت هستند"

┈┈┈┈

لیسا:

آره فن‌ها ممکنه به خاطر این خبر ناراحت بشن، من؟

قلبم داشت از جاش کنده میشد.

"جنی حالت چطوره؟"

جیسو با اون لب‌های قلبی شکلش که لبخند ملایمی روش داشت گفت و دستشو روی دست‌های مشت شده جنی گذاشت.

هممون روی کاناپه توی حال نشسته بودیم و داشتیم خبرهای جدایی جنی رو چک میکردیم.

این خبر واسه‌ی هممون شک بزرگی بود چون به نظر می‌رسید جنی و کای دارن رابطشونو جدی تر میکنن. چطور؟

خب چون قبل از اینکه خبر قرار گذاشتنشون به صورت رسمی منتشر بشه چند ماهی شده بود که باهم بودند.

وقتی فهمیدم که باهمدیگه قرار میزارن..

از هم پاشیدم.

راستش هیچ کسی خبر نداره که من عاشق جنی‌ام، از اولین روزی که کارآموز بودیم.

اولش فکر میکردم این فقط یک حس تحسین و ستایشه، ولی رفته رفته که بیشتر باهم وقت گذروندیم و بیشتر شناختمش، میدونستم که این حس یک حس معمولی نبود.

هنوز هم باعث تعجبمه که توی این چند سال چطور تونستم حس واقعیمو پنهون کنم و تنهایی از پسش براومدم.

جنی لبخند ملیحی زد و شونه هاشو باحالت بی اعتنایی تکون داد.

"من خوبم از اونجایی که هر دومون آیدولای معروفی هستیم از اولشم میدونستم که قرار نیست این رابطه به جایی برسه"

درحالی که جنی این حرفو میزد من پشتم بهشون بود و با لئو که توی بغلم بود بازی میکردم.

با شنیدن این حرفش از شدت خوشحالی لبخندی زدم و شانس آوردم که دخترا ندیدنش.

"هی اونی خودت که خوب میدونی ما هر موقع که بهمون نیاز داشته باشی پیشتیم"

چهیونگ که داشت گونشو نیشگون میگرفت اینو گفت و جنی لبخند شیرینی بهش زد.

"مرسی چِی"

با لئو توی بغلم برگشتم سمتشون و گفتم:

"میخوای بریم بیرون و یکم مست کنیم تا فکراتو از سرت بیرون کنی؟"

جنی با یک حالت شوخی واری چشم‌هاشو برام نازک کرد و لبخند خوشگلی بهم زد و باعث شد قلبم توی سینم تند بتپه.

حرفم زیاد جدی نبود و این حرفو زدم که لبخندشو ببینم و میدونم که اینو میدونست؛ همیشه یه راهی واسه‌ی خندوندنش حتی توی بدترین شرایط پیدا میکنم.

You liedWhere stories live. Discover now