"خب.."
زیر لب آروم به زبون آوردم و داشتم از روی استرس با انگشت هام بازی میکردم.نیم ساعت بود که توی ماشین بودیم و هنوز نمیدونستم که قراره بود کجا بریم. به جنی نگاهی انداختم و با دیدنش که با لبخند بزرگ روی لبهاش داشت با آهنگی که پخش میشد لب خونی میکرد قلبم ذوب شد.
با لبخند روی لب سرشو به سمتم برگردوند.
" نمیخواد استرس داشته باشی"
با برقی که از توی چشمهاش مشخص بود و با لبخند روی لبش بهم خیره شد و دستشو روی دستم گذاشت."نگران نباش، میدونم از جایی که میبرمت خوشت میاد"
نفسمو دادم بیرون و سرمو تکون دادم. لمس دستش آرامشی که نیاز داشتم رو بهم داد.
وقتی که مطمعن شد از استرسم کم شده لبخند بزرگی بهم زد و دستشو از روی دستم برداشت و روی فرمون ماشین گذاشت.
"ولی چرا؟"
خجالت زده ازش پرسیدم.برگشت و نگاه گیج شدشو بهم انداخت و دوباره نگاهشو سمت خیابون برگردوند.
"چی چرا؟"
ازم پرسید و نگاهمو دوباره روی دست هام انداختم."چرا داریم اینکارو میکنیم؟"
بهش نگاهی انداختم تا عکس العملشو ببینم.
چهرش حالت مصممی به خودش گرفت و نفسشو محکم بیرون داد و قبل از اینکه حرفی بزنه لبخندی بهم زد.
"چون من جنی کیمم و اگه بخوام لیسا رو سر قرار ببرم پس اینکارو میکنم"
با گفتن این حرفش گونه هام سرخ شدند و قلبم محکم توی سینم زد. قبل از اینکه بخوام بهش جوابی بدم آروم ماشین رو کنار زد.
"رسیدیم"
به اطراف نگاهی انداختم و زدم زیر خنده.
"بستنی فروشی؟"
همزمان که داشتم باهاش کمربندمو باز میکردم ازش پرسیدم."اره"
ذوق زده گفت و با هیجان از ماشین پیاده شد.
با لبخندی روی لبم چشم غره ای بهش رفتم.دنبالش راه افتادم و وقتی که دستشو به سمتم دراز کرد باعث شد حس خوبی بهم دست بده.
لبخندی زدم و دستشو گرفتم و باهم رفتیم داخل.
"اینجا جاییه که وقتی بخوام یکم ذهنمو آروم کنم میام و یکم چیز شیرین میخورم"
درحالی که داشتیم داخل میشدیم آروم بهم توضیح داد.
مغازه بستنی فروشی خلوت و مخصوصی بود که هرکسی نمیتونست بره و برای ما آیدلا جای مناسبی بود. جنی بنظر میرسید با صاحب مغازه صمیمی بود و باعث شد خیالم از اینکه ممکنه مچمونو بگیرن راحت باشه.
YOU ARE READING
You lied
Fanfiction•jenlisa fanfiction •وقتی که جنی به هم گروهیاش دروغ میگه که با دوستپسرش کای عضو گروه معروف اکسو بهم زده و لیسا تنها کسی هست که از این موضوع باخبر میشه. جنی از لیسا میخواد که این راز رو بین خودشون نگه داره، اما آیا لیسا قراره به جنی کسی که مخفیانه...