~ تنبیه (Part 12)~

1.3K 72 84
                                    


جلوی در اتاقش رسیدم. اول خواستم در بزنم ولی اون آدم نیست که براش در بزنم حیوونه! (درست صحبت کن !)

دستمو گذاشتم رو دستگیره ی در و دادمش پایین و درو باز کردم.

صندلیش به پشت میز چرخیده و بود ولی تا من درو باز کردم برگشت.

"تو فک میکنی من باهات خاله بازی میکنم اینجا ؟!"

ابروهاشو انداخت بالا و بهم نگاه کرد.

"فک کنم خیلی کار ببره تا بتونم تربیتت کنم که بفهمی با چه کسی داری رفتار میکنی و رفتارت باید چجوری باشه !"

حالتش به عصبانیت تبدیل شده بود. میخواستم بازم گریه کنم. اونقد گریه کنم که دلش به حالم بسوزه بگه برو.

الیسا تو چقد ساده ای حواست باشه در مورد کی حرف میزنی ! کسی که توی دو روز زندگیتو به جهنم تبدیل کرده !

به خودم یا آوری کردم.

ولی من چهرمو بی حس نگه داشتم تا نتونه از ضعیف بودنم لذت ببره. از حرفایه کارولین فهمیدم از ضعف بقیه تغذیه میکنه.

" کوچولو، لازم نیست ادای آدمایی رو در بیاری که الان هیچ ترسی توشون نیست و نمیخوان بزنن گریه، بهت نمیاد !"

اون نیشخند شیطانیشو بهم نشون داد.

"چ...چه...کاری...باهام داشتی؟"

لعنتی دوباره لکنت گرفتم از ترس.

"کاری باهات نداشتم دارلینگ. فقط میخواستم یادآوری کنم که دوباره اون کار نیمه تمومتو بخوای کامل کنی چیکار قراره باهات بکنم. و اینکه سریع برو وایسا رو استریپ رقص تا انتخابت کنن بی چون و چرا ! اگه برای امشب انتخاب نشی اتفاقای خوبی قرار نیست بیفته !"

من با تک تک حرفاش خورد و خوردتر میشدم. همونجوری کنار در وایستاده بودم و بهش زول زده بودم.

من نمیتونم اینجوری به زندگیم ادامه بدم.
اگه هر کاری رو که میگه انجام بدم عاقبتم میشه مثله همون دختره بدبختی که بهم پناه اورد.

"من هیچ کاری انجام نمیدم !"

بالاخره یا آخرش میمیرم یا ..‌. نمیدونم بالاخره یه اتفاقی میفته چه خوب چه بد.

اخماش با حرفم رفت توهم ، دستشو لای موهای حالت دارش کشید و دادشون به سمت عقب.

"یه چیزی رو فراموش کردم، تو قرار بود بخاطره کاری ‌که میخواستی بکنی تنبیه بشی ! و حالا هم که حرفمو گوش نمیکنی! خب بهت تبریک میگم تنبیهتو دو برابر کردی !"

من کاملا تنبیهو یادم رفته بود. لعنت به من که یاد اونم انداختم !

از روی صندلیش بلند شد و از پشت میز اومد اینطرف و با هر قدمش بهم نزدیک تر میشد.

~Dark Heart~《H.S》Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt