[کارِ عجیبِ تو]

3K 618 83
                                    

اجرای خسته کننده ی بی تی اس توی ژاپن با گفتوگو خداحافظی ژاپنی اعضا به اتمام رسید

هر کدومشون به حدی خسته بودن که بعد رسیدن به هتل و برای رسیدن اتاقاشون پاهاشون به سختی روی زمین کشیده می شد

کیم تهیونگ عضو مو مشکی این گروه از این قاعده مستثنی نبود

با گفتن شب بخیر به بقیه سمت اتاقش قدم برداشت

در اتاقشو باز کرد و وارد اون چهار دیواری نسبتا تاریکی شد که تنها نورش نور مهتابی بود که از پنجره ی بزرگش به داخل هجوم میاورد

به تشنگیش هم توجهی نکرد

حتی به خودش زحمت جدا کردن کفشاش از پاشو نداد و بلافاصله روی تخت ابریشمی هتل سقوط کرد

چشماش به آرومی روی هم قرار گرفت و تنها چیزی که توی گوشاش پخش می شد صدای آرمی ها بود

کمی از سنگین شدن پلکاش نگذشته بود که صدای در باعث شد تا چشماشو روی هم بفشاره

توجهی به تق تق اول نکرد شاید شخص پشت در بیخیال می شد و می رفت ...

اما ... همچین اتفاقی نیافتاد و دوباره ... و دوباره تق تق به در خورد

غرولند کنان خودشو به سختی از تخت نرم و گرم کند و همونطور که هنوز کفش به پا داشت به سمت در شیری رنگ اتاقش رفت

با باز کردن در با چهره ی خسته ی همگروهیش روبرو شد

ج.ک: ته ... امم ...  خواب بودی ؟

با دیدن رگه های قرمز چشمای پسر بزرگتر زبون باز کرد و به قصد برگشت قدمی به عقب برداشت

ج.ک: میتونم ... میتونم برم و بعدا حرف ..

ت: بیا تو جونگکوکی

ته خسته بود اما حواسش به این بود که اگه الآن جونگکوک حرفشو نزنه پس بعداً هم نمیزنه شخصیت جونگکوک بود و چیز انکار نشدنی ای

پس پسر بزرگتر از چهارچوب در کنار رفت و به کوچکترین عضو راهی برای وارد شدن نشون داد

جونگکوک با دو دلی و قدمای کوتاه خودشو به تخت تهیونگ رسوند نمی دونست بشینه یا نه

و وقتی تهیونگ درو بست و به سمتش برگشت تصمیم گرفت بایسته

سکوت

سکوت

سکوت ...

و با گذر چند دقیقه سکوت تنها صدای توی اتاق بود

پسر بزرگتر که واقعاً به ستوه اومده بود سعی کرد با لحنی ملایم پسر روبروشو به حرف بیاره

ت: جونگکوک با من کاری داشتی؟

و همونطور که میپرسید ابروهاشو بالا داد ... نگاه پسر روبروش که به خطای دستش بود بالا اومد و برای لحظه ای روی صورت تهیونگ متوقف و بعد از اون خیلی سریع به جای قبلیش برگشت

Your Perversion [Vkook]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin