"دستت رو بگیر بالا زین"
جولیا از بین سوزنی که لای لبها ش بود، به زین دستور داد و عینکش رو بالاتر داد. زین به حرفش گوش کرد و دستش رو بالا گرفت.
جولیا خسته بهنظر میومد پس لیام چای رو برای سردردش ترجیه داد، سوزن رو آروم توی پارچه صورتیِ مایل به یاسی برد و کوک زد. نخ رو با دهنش پاره کرد.
"میتونی دربیاریش"
درحالی گفت که دستش و به سرش میکشید و قیافهش خستگی رو داد میکشید. زین سعی کرد آروم کت نصفه نیمه رو دربیاره و موفق هم شد.
زین از جولیا عذر خواهی کرد و توی آشپزخونه قدم گذاشت. لیام پشتش به زین بود، از فرصت استفاده کرد و از پشت بهش چسبید و محکم دستهاش رو دور کمر لیام محکم کرد.
لیام بیصدا خندید.
"بزار کارم و بکنم"
زین لپش و به کمر لیام فشار میداد.
"زین له شدم!"
با خنده نالید و زین ناراضیتر از همیشه ازش جدا شد. نمیدونست چرا نمیتونه وجود لیام رو با خودش یکی کنه تا نیازی به آغوش گرفتن جسمش نباشه. البته که باز هم دلتنگ میشد.
لیام با لیوان چای بیرون رفت و بعد از چند دقیقه توی آشپزخونه برگشت. زین سمتش رفت و دستهاش رو روی دوتا سینههای لیام گذاشت و خودش و بهوضوح بالا کشید، لبهاش رو نرم بوسید.
لیام باز خندید و لب پایین زین رو به دندون گرفت، با زبون خیس کرد و بوسهی کثیفی رو از سمت خودش شروع کرده بود. زین از اینکه روی نوک پاهاش ایستاده بود کلافه شده بود؛ دستهاش رو روی شونهی لیام گذاشت و درحالی که لیام رو پایین میکشید کامل روی کفپاش ایستاد.
"جولیا منتظر توئه بیبی.."
با بوسه کوتاهی؛ به اتمام رسوند. زین چشمهاش رو چرخوند و یهجورایی از توی آشپزخونه به پذیرایی پرواز کرد؛ یا شاید از وابستگی زیادش به لیام فرار کرد.
جولیا کار شلوار زین رو هم به پایان رسوند و نفس راحتی کشید.
"خب تموم شد!"
با ذوق گفت و به زین کمک کرد تا شلوار رو به آرومی دربیاره تا کوکهای نازش خراب نشن. زین نفس راحتی کشید.
"صبح بخیر"
رومئو با خوابآلودگی گفت و درحالی که مشتش چشمهاش رو میمالید، وارد پذیرایی خونه شد. جولیا که از قبل کمی با موجود کوچولوی روبهروش آشنایی داشت لبخندی بهش زد، اما رومئو خودش رو روی مبل پرت کرد چشمهاش رو بست. هرسه رو به خنده وادار کرد.
"لباساتون رو روز مراسم به دستتون میرسونم"
جولیا درحالی که از خونه خارج میشد گفت و لیام بدرقهش میکرد.
YOU ARE READING
Love Or Fame?! - Z.M
Fanfiction'بیا دنیای رنگینکمونی رو پاک؛ و با رنگهای عشقمون ترسیم کنیم! عشق ما فراتر از شُهرتمونه بیبی.