part 11

792 100 50
                                    

تهیونگ روی مبل نشست و عصبی دستی توی موهاش کشید که با قیافه ی پیرزنی جلوی صورتش داد بلندی زد

_تو کییی؟؟

ماریا پاشو روی اون یکی پاش انداخت

+این سوال منه!

رزا از صدای داد تهیونگ سریع خودشو پایین رسوند و نگاهی به قیافه رنگ پریدش انداخت و بعد به ماریا نگاه کرد چند ثانیه ای فقط به تهیونگ زل زد

_رزا به جون خودم من اینو نیوردم تو خونه

رزا سرشو تکون داد و سعی کرد جلوی خندشو بگیره
 
×ماریا تهیونگ ، تهیونگ ماریا

بعد کیف کولی تهیونگ رو پرت کرد توی صورتش، کیف خودشم برداشت

×من آمادم بریم، ماریا ما میریم جنگل کمپ بزنیم فعلا

+خداحافظ عزیزم

رزا لبخندی زد و از در رفت بیرون اما متوجه شد تهیونگ نیومده برگشت داخل و تهیونگ رو توی همون حالت دید دستشو گرفت و کشید

×نمیخوای بیای؟؟

_چرا بریم

سوار ماشین شدن

+تو نمیخوای وسیله ای برداری برا خودت ؟؟

_نه کوکی گفت برام میاره

رزا سری تکون داد

+خب پس من میخوابم رسیدیم بیدارم کن

********************************

+هی دستت بخوره بهش قلمش میکنم

_جرعتشو نداری جوجه فوکولی

تک خنده ای کرد

+شاید من ادم باشم ولی مهارتای شکارچی بودنو خوب بلدم حالا برو سمتش تا ببینی چیکارت میکنم

_هه ... حالا دوبار واست جلسه اموزشی گذاشتن فک نکن خبریه، اون لنتیو بده به من

+حتی یه درصد

_حواستو جمع کن و بفهم با کی داری کلکل میکنی جانگکوک اون لنتیو بده منن

جونگکوک شکلاتو توی دستش محکم تر گرفت

+این آخریشه و سهم منه بهت نمیدم تو همشو خوردی

_خفه شو این بچه بازیا چیه بده گشنمه

+نمیدم گمشو

صدای شوگا و جونگکوک کل جنگلو گرفته بود و باعث شده بود هرکی دور اتیش باشه خندش بگیره شوگا نگاهی به کسایی که میخندیدن کرد و پوست سفید هوسوک اونو به خودش جذب کرد چشماشو از روی اونا گرفت و دوباره با اخم به جونگکوک خیره شد

_نمیدیش نه؟

+نه!

شوگا سرشو تکون داد و خودشو پرت کرد سمت جونگکوک و جانگکوک طی یه حرکت شکلات رو توی دهنش کرد و تف مالیش کرد

ENEMYS: BOOK 1;(The Enemy Of My Enemy Is My Friend)Where stories live. Discover now