درد

250 42 7
                                    

می گویند: كه درد كشیدن آدم را شریف و پاک میكند؛ این یک دروغ کثیف است، درد فقط آدم را بی رحم میكند.
من هر کاری می کردم هر کاری تا یک روز دیگر بدون درد و عذاب نفس بکشم هرکاری... هرکاری که او از من خواسته بود انجام دهم. کاملا هرکاری... با وجود اینکه از جوهر شیطانی آگاه بودم، نمی دانستم دارم شنا میکنم یا غرق میشوم  مراقب اینکه هر اتفاق غیرعادی ای بیافتد بودم ولی این کابوس به واقعیت تبدیل شد.
شاید دیگران برای رهایی از مشکلات یک صفحه از کتاب زندگیشان را ورق بزنند ولی من کتاب زندگی ام را سوزاندم من در وجود شیطان در چشم های سیاهش، شبی ابدی و تاریکی متراکمی را که جستجو می کردم پیدا کردم و در سیاهی مهیب فریبنده آن غوطه ور شدم درست مثل این بود که روحم را از درون وجودم بیرون می کشند، زمین زیرپایم می‌لرزید و اگر زمین خورده بودم یک شادی ناگفتنی را تجربه کرده بودم ولی من زمین نخوردم و محکم ایستادم تا او من را در آغوش بگیرد و در تاریکی بی همتایش غرق کند ولی در آن لحظات به خوبی یاد گرفتم که اگر با تاریکی مواجه شدم، آن را لعن و نفرین نکنم، بلکه سعی کنم شمعی روشن کنم تا قسمت کوچکی از آن تاریکی را روشن کرده باشم ولی اطرافیانم مانند شیطان به من آموختند روشنایی زیاد هم جالب نیست، آدم همه چیزی را می‌بیند و همه نیز او را می‌بینند اما در تاریکی آدم می‌تواند خیال کند، چیزی، جایی، کسی منتظرش است...

اعتقادWhere stories live. Discover now