روزی می رسد که همه می فهمند که تاسها از پیش مشخص شده بودند منتها همه با امید تاس می اندازند.
همه می فهمند که جنگ تمام شده است و انسانهای خوب دیگر وجود ندارند همه می فهمند که نتیجه رقابتها از پیش مشخص شده بود پس فقیرها فقیر می مانند و ثروتمندان، ثروتمند تر و همه با پشتوانه قدرت مالیشان صحبت میکنند پس دنیا اینگونه میگردد.
همه می فهمند که کشتی دارد غرق می شود و کاپیتان دروغ گفته است و آن لحظه احساسات مردم در مورد مُردن پدرشان و سگشان یکسان است.
همه می فهمند که من بهتر از هر کسی میدانستم چهره ای که انسان ها انتخاب میکنند تا از خودشان به دنیا ارائه دهند با خود حقیقیشان بسیار متفاوت است. همه می فهمند که تو واقعا وفادار بودی و پیمان نشکستی هر چند اگر از یک یا دو روز چشم پوشی شود همه میدانند که تو محتاط بودی ولی افراد زیادی بوده اند که بدون لباس با آنها ملاقات کردی و همه می فهمند که دنیا اینگونه پیش میرود.
همه می فهمند که زندگی یا برای زندگی کردن است یا برای عذابی ابدی، همه می فهمند که زندگی ای در جریان، انتخاب شر از خیر است.
همه می فهمند که معامله ها پر از فسادند و طاعون در حال انتشار و سرعت انتشار آن بالا است.
همه می فهمند که مردان و زنان برهنه به سرگذشت تاریکِ انسان ها مربوط می شوند به آدام و ایو*.
همه میدانند که تو در دردسر افتادی همه می فهمند که چه دوران سختی را گذراندی و حتی به دنبال صلیب خونیِ بالایِ کالواری تا سواحل مالیبو رفتی و بالاخره متوجه شدی که قلب مقدس مسیح در حال فروپاشی است پس آخرین نگاهت را به آن انداختی و رهایش کردی.
و همه می فهمند که پیتر* دیگر نگهبان نیست و دروازه های مرواریدی* بیشتر شبیه حصار اند و زمانی که آب شروع به بالا آمدن کند، بهشت زیبایشان از دست می رود چون حتی خدا هم دشمن دارد.
در آن زمان دیگر همه میدانند و میدانند دنیا به مراد شیطان پیش میرود، روزی که تمام انسانیت های جهان زیر خروار ها خاک دفن می شود؛ آن روز آنقدر نَحس است که برایت از درد، مرگ می سازد!
- من ایمان دارم که روزی خوب فرا خواهد رسید ولی سوال اصلی برای خودم این است که در آن روز و آن لحظه من زنده هستم یا تبدیل به مشتی خاک شده ام؟
________________________* آدم و حوا
* نام دروازه بان بهشت
* دروازه های بهشت