Part 01

7.7K 779 20
                                    

_" جونگین، بیبی..."
کای با زمزمه ی آروم، نفسش رو روی گوش برادرش که به در اتاق خواب چسبونده بودش رها کرد.
جونگین سرشو بالا گرفت و به کای نگاه کرد. معصومانه پلک زد درحالیکه میدونست پسر بزرگتر چی میخواد بگه. همیشه یه چیز بود، هر روز.
_" از دهنت استفاده کن بیبی... میدونی که چقدر صداتو دوس دارم. "
کای دوباره زمزمه کرد و نوک بینیش‌و روی پوست صافِ گردن جونگین کشید.
_" خیلی بوی خوبی میدی... "
بدون اینکه منتظر جوابی از طرف جونگین باشه به کارش ادامه داد.
قلقلکش میداد.
جونگین به بازوی کای چنگ انداخت و سرش رو به عقب خم کرد تا فضای بیشتری به برادرش بده.
+"ب.بله... هیونگ.. "
بالاخره تونست احساساتش رو مدریت بکنه و به حرف بیاد اما صداش از نیاز، ضعیف و سنگین بود. 
جوری که کای گردنش رو به بازی میگرفت همیشه ضعیفش میکرد. 
با زبون خیسش، انگشتای داغش یا حتی نفسای تیزش.. اون کارش رو بلد بود. 
+" آهههه... " 
ناله ی کشداری سر داد وقتی کای پوست حساس پشت گردنش رو گاز گرفت. 
همیشه همین نقطه رو مارک میکرد. 
_"بیبی... صدات.. "
کای حرفش رو متوقف کرد. به جونگین نگاه کرد تا بهش نشون بده چقدر دلش میخواد همین الان اونو به تختشون ببره و سخت بفاکش بده. 
جونگین با چشای خمار از لذت به کای نگاه کرد. 
+" کای... "
اسمش رو با صدای لرزون ناله کرد و به خم شد و بوسه ی کوچیکی به ترقوه ی کای زد. 
دستهای کای رو حس کرد که با عشق و مالکیت دور کمرش حلقه شدن. 
جونگین عاشق وقتایی بود که کای بغلش میکرد. 
اینطوری تپش های قلب برادرش رو، با بدن خودش حس میکرد. 
جونگین بریده نالید. 
+" کای... آهه... آههه.. " 
وقتی کای با رون پاش عضو جونگین رو مالوند، پسر کوچیکتر رو بی طاقت تر کرد. 
کای نیشخند زد و با بدجنسی به مالوندن عضو سخت شده ی جونگین با پاش ادامه داد. 
جونگین میتونست کلفتی عضو برادرش رو حس کنه. 
حسودیش میشد به این که کای همه چیزش ازش بزرگتر بود با اینکه اونا دوقلو بودن. اما این دلیلی بود که همه چیز رو هیجان انگیزتر میکرد. 
جوری که کای باعث میشد کامل حسش کنه رو دوست داشت. 
_" بیبی... نمیتونی الان شق کنی.. "
کای با خباثت اذیتش کرد. همچنان داشت رون پاش رو به عضو جونگین مکشید و گردنش رو میمکید. 
تیشرتش رو کمی پایین کشید تا فضای بیشتری از پوست برنزه ی برادرش رو بلیسه....

شیرینی پوست داغ جونگین دیوونش میکرد ولی الان فقط رو مود اذیت کردن برادرش بود. 
اینکه مارکش کنه و بهش یادآوری کنه که هربار به چه دلیلی دیرتر سر کلاس حاضر میشه و متعلق به چه کسیه. 
جونگین با ناامیدی نالید. 
متنفر بود که کای اینجوری اذیتش می کرد. 
متنفر بود که کای اونجوری ولش میکرد وقتی که حسابی تحریک شده بود و عضوش درحال انفجار بود. 
بدترین قسمتش این بود که باید با این درد لعنتی میرفت سر کلاس. 
+" کای لطفا... " 
با التماس گفت. این درواقع مهارتش برای پایین آوردن گارد کای بود. کای حرکت رونش رو متوقف کرد و به صورت گر گرفته ی جونگین نگاه انداخت. و بعد به برجستگی شلوار جینش نگاه کرد. 
_" بیبی... الان وقتش نیست که بهم التماس کنی. "
+" ولی من بهت نیاز دارم کای... "
جونگین ضعیف لب زد. اون فقط میخواست درد بین پاهاش زودتر از بین بره. 
کای از جونگین فاصله گرفت. 
_" اگه دوباره التماس کنی... بعداً نمیتونی منو داشته باشی."
کای هشدار داد، با گرفتن چونه ی جونگین جلو کشیدش و محکم لبای برادرش‌و توی دهنش کشید.
جونگین سریع دهنش رو باز کردو اجازه داد زبون کای رویِ مال خودش کشیده بشه. 
بین بوسه ناله میکرد و اجازه داد کای زبونش رو بمکه. 
نفس تو سینه ی جونگین حبس شد. پاهاش شل شدن و بدنش مثل ژله تو بغل برادرش لرزید. 
کای دیکش رو گرفت و محکم مالیدش. جونگین نتونست جلوی خودش رو بگیره و بلند و با التماس نالید. 
+" آهههه... لطفاً .. لطفاً ... آهه.. لطفاً ... " 
جونگین درحالی که عضوش رو داخل دست برادرش فشار میداد با التماس نالید. 
کای پوزخند زد، سرش رو با شیطنت تکون داد درحالی که دستاش انگار روی عضو سخت شده ی برادرش جادو میکردن چون جونگین هرلحظه داشت بی طاقت تر میشد.
لرزیدن بدن جونگین رو حس میکرد. 
_" بهت قول میدم بیبی... بعدا قراره خیلی بیشتر از این بهت حال بدم. "
کای قول داد و روی لبای قرمز جونگین خم شد. 
+" نهه...کااای..."
جونگین لب پایینش رو کمی آویزون کرد. 
کای بلافاصله لبای بوسیدنیش رو داخل دهنش کشید و آروم مکیدشون. 
_" امشب بفاکت میدم بیبی.. قول میدم... "

🔥 Sin With Me 🔥Donde viven las historias. Descúbrelo ahora