جونگین کنار جثه ی مچاله شده ی بک، بین تخت و پاتختی، نشست و با تردید، دستی رو شونه اش کشید.
_ هی...بکی؟
صدای گریه ی بک، بلندتر شد.
لبش رو گاز گرفت. نگاهی از دیوار شیشه ای اتاق، به گاردش انداخت که سرش رو پایین گرفته بود. بعد از مکث کوتاهی، دوست کوچولوش رو تو بغل کشید.
پلکا و لب هاش رو محکم بهم فشار داد. باید مقاومت میکرد. باید با این حس انزجارش مقابله میکرد.
اگر خوب میشد، گاردش، دلیلی برای ترک کردنش، نداشت. اگر مثل قبل میشد، سهون دیگه حس گناه نداشت.
اگر خوب میشد، شاید همه چیز، همونطور که باید، میشد. فقط باید تحمل میکرد. هیچکس دیگه ای، اون غول بی شاخ و دم نبود و اون هیولا، جرات نزدیک شدن، بهش رو نداشت.
همونجور که به این افکارش، پر و بال میداد، اشک، گونه هاش رو خیس کرده بود و تو موهای بک میچکید.
_ گاردم... نجاتم داده...دیگه... باهاش...اینجوری حرف نزن.
"سهون"
حالش خوب شده. خیلی بهتر از قبل. اون جونور خوب تاثیری روش گذاشته. اگه میدونستم شاید زودتر از این میاوردمش پیش جونگین. شایدم نه... نمیدونم.
پتویی که روش کشیدم رو مرتب میکنم.
امروز دادگاه داریم. اگر دادگاه امروز رو ببرم، دیگه لازم نیس قایمش کنم. گواهی دکتر رو تحویل دادستانی میدم و برش میگردونم خونه ی خودش.
موهاش رو کنار میزنم و به صورت غرق خوابش، خیره میشم. انقدر بیقراری کرد که با قرص خوابوندمش.
صدای شکستنی میاد. پلکام رو روی هم فشار میدم. حس میکنم یه خونه خراب کن درجه ی یک، به خونه ام دعوت کردم. دلم به حال ظرف های ناقص و کابینت های نیمه پرم میسوزه.
گونه اش رو با لمس کوتاهی نوازش میکنم و بلند میشم. بعد از برداشتن کیفم از اتاق بیرون میرم.
اون قیافه ی مظلوم کوفتیش با تیکه های درشت لیوان پخش زمین. هوف میکشم و سمتش میرم.
سطل ور جلوی دستش میگیرم و رو کولم میندازمش. یدونه در باسنش میزنم که صدای جیغ جیغش درنیاد. رو کاناپه میشونمش و با اخم نگاهش میکنم.
+ بذار بخوابه. قرص دادم بهش. بیدارش کنی کسل میشه. فهمیدی چی گفتم؟؟
تو صورتم خم میشه و با اون چشم های بی حیاش بهم زل میزنه. این بچه هیچ ترسی نداره.
بک: من اگه بفهمم چی تسخیرت کرده... احضارش میکنم و میندازمش تو شرت یول.
لبم رو گاز میگیرم و بلند میشم. تکخند بی صدایی میزنم و سمت آشپزخونه میرم.
ESTÁS LEYENDO
ᴏʜ❗𝐌𝐲 𝐆𝐮𝐚𝐫𝐝〰️💯 | ˢᵉᵏᵃⁱ | 💯اوه❗️مایگارد
Romance🧧Ⓖⓔⓝⓡⓔ : ᴄᴏᴍᴇᴅʏ🚦 ғʟᴜғғ 🚦 ᴅʀᴀᴍ 🧧 Ⓒⓞⓤⓟⓛⓔ : sᴇᴋᴀɪ 🚦 ᴄʜᴀɴʙᴀᴇᴋ 🚦 sᴜsᴏᴏ (ᴋʏᴜɴɢsᴏᴏ&sᴜʜᴏ) ✒اوه سهون، وکیل سرد و خشن امپراطوری جِی، به خواست جونگده، مسئول تربیت نوه و وارث پردردسر این امپراطوری میشه. اوه سهون این اختیار رو داره که جونگین رو از همه چیز...